کتاب حاضر، داستان مردی است که خواب میفروشد و یا به سفارش مردم برایشان خواب میبیند. قصد او از فروش خواب هم کلاهبرداری نیست و میخواهد مردم را به سعادت برساند. در ازای هر خوابی که به مردم میدهد مبلغ مختصری میگیرد که فقط زندگیاش اداره شود. گاهی خوابها را به صورت مجانی به مردم میدهد و مشکلات مردم با این خوابها برطرف میشود. اما عده زیادی زن و مرد پیش او میآیند و از او همسر آنچنانی میخواهند. پیرمرد هم ناراحت میشود و میگوید من برای نجات شما آمدهام و شما مرا به چه کارهایی وادار میکنید و از آن شهر فرار میکند. زمانی که پیرمرد فرار میکند عدهای از شهر دیگری به دنبال او میآیند و میگویند قبلا هم در شهر ما بوده و فرار کرده است.