کتاب حاضر مطالعهای تاریخی بر رابطه میان اقوم مسیحی و هیتلر در جنگ جهانی دوم دارد. این کتاب دو الگو را در برهه جنگ جهانی دوم، و رویارویی مسیحیان و یهودیان مطرح میکند، کسانی که گزارههای تاریخی دین مسیحیت را بهانهای برای روی گردانیدن از برابر رژیم نازی کردند و از سوی دیگر کسانی که با عمل و اندیشه خود این گزارههای تاریخی را بازخوانی کرده و به این وسیله نه تنها از صحنه عمل کنار نکشیدند بلکه تفسیری جدید از اصول عقاید عرضه و مسیر دینداری را اصلاً کردند. همچنین در این کتاب، مؤلف در تلاش است تا تفاوت بین دیندار و غیردیندارها را صرفاً یک گزینه برای انتخاب تلقی نکند و به این موضوع تاکید داشته باشد که فرد برای انتخابش کیفیت عمل او را هم سخت تحت تأثیر قرار میدهد. دیندار با عمل به آنچه که بدان باور دارد خود را رویارو با حقیقتی میبیند که باور دارد بر این عالم سایه افکنده است. در ادامه به تعریفی از شهادت از منظر نازیها میپردازد و سعی میکند روشن سازد که مسئله ثبات در شهادت دادن به حقیقت نیست بلکه تشخیص آن هم اهمیت دارد. در ادامه به معرفی متالهان آلمانی در سدههای اخیر به عنوان مهمترین چهرههای الهیات مسیحی، هم در مذهب پروتستان و هم در مذهب کاتولیک میپردازد. مسیحیان ژرمن را معرفی میکند، جایگاه کلیسا و حکومت را روشن ساخته و به بدعتی که در دین میافتد اشاره میکند. مؤلف مخالفت مسیحیان، اصلاحات نوپا، داستان فریتس مولر و آغاز درگیری را به روشنی تعریف میکند و شرح موعظهای که در عصرگاه ماه مه بود را ارائه میکند. از مأموریت بونهوفرد در انگلیس میگوید و نشان میدهد که نماد مقاومت از کجا شکل گرفت. شهادت پائول اشنایدر، و پس از آن تنگنای جنگ، کشاکش وجدان و تصمیم بونهوفر را میگوید و تدابیری که در ادامه برای صلحی عادلانه اندیشیده شد شرح داده میشود. تلاشهایی که در نهایت برای سوءقصد علیه جان هیتلر صورت گرفت و در پایان ثمرات مقاومتی مبتنی بر کتاب مقدس را مینویسد.