کافکا را شاید تاکنون هیچکس به گستردگی آدورنو تفسیر نکرده باشد. فارغ از آنکه تا چه اندازه با گفتههای او درباره نویسنده نامور آلمانیزبان موافق باشیم، وسعت پهنهای که وی در آن، معنا و تا حدودی صورت آثار کافکا را شرح میدهد، تحسیننبرانگیز است. تصویری که یادداشتهایی دربارهی کافکا در مجموع از خالق محاکمه و قصر میسازد، متشکّل است از قطعاتی پرشمار که هر یک وجهی از هنر و اندیشهی وی را بازتاب میدهد و او را با شخصیت یا مکتبی مرتبط میکند. مشکل بتوان خوانندهی صاحبنظری جست که برای همهی این قطعات اصالت قائل باشد، امّا کثرت آنها یحتمل نزد هیچیک از شارحان و مفسّران کافکا یافت نشود. همین نکته از اسباب شهرت و اهمّیت کمنظیر متن حاضر در تاریخ نقد کافکاست.