قهرمان داستان کتاب حاضر، برای کسب فردیت و گشودن مسیر تعالی خویش، عازم سفری درونی میشود. این رمان درواقع فرافکنیای از شخصیت خود نویسنده است. «آبلهرو» بهعنوان راوی داستان، بهصورت حدیث نفس و مونولوگی درونی و با مخاطب قرار دادن نفس کلی، انسان و جهان پیرامون را مورد تحلیل و تأمل قرار میدهد. این رمان، حکایت انسانی است که از دیو و دد ملول است و در آرزوی انسان است. انسان آرمانیای که در میان مناسبات تنگ و تاریک زمینی یافت نمیشود. خاطرات آبلهرو دعوتی است به دنیای درون دنیایی که در آن هاله اثیری سکوت، تمام فضای روح و روان انسان را پر میسازد.