رمان حاضر، سرگذشت خانوادهای است فرانسوی که شکمشان را از سفره استعمار در ویتنام سیر میکنند. ماجرای کتاب، زندگی دختری است فرزند همین خانواده، با دو برادر که یکی غمخوار شوربختی دختر است و دیگری پسری است بدسرشت و کجرفتار و دردانه مادری که خود قربانی همان ستمی است که کشور متبوعش به هندوچین روا داشته. راوی داستان، زنی است سالخورده که شباب جوانی و دوران نامزدی و نیز شور و سوداهای همان دوره را وصف میکند، چه بیش و کم بر ساختههایی هم به رویدادهای زیسته زندگیاش افزوده، با رنگمایه ای عاطفی از آمال بر باد شده، و نیز دلبستگی فرجام نیافتهای که درنهایت حاصلی است از قصه دیرین استعمار که تا پایان عمر مثل زخم کهنهای با راوی میماند و میشود دستمایهای برای داستانهای دیگری از این نویسنده، با همان مضمون و مایهای از فراق و ناکامی در سالهای فردای جنگ جهانی دوم در اروپا.