دربارۀ کتاب جشن بی معنایی
کتاب حاضر، رماني در ادامه سنت رماننويسي نويسنده است؛ چه به لحاظ فرم و چه ازنظر محتوا، روايت، بهصورت خطي کلاسيک تنظيمنشده و نميتوان جرياني داستاني از آن استخراج کرد. رمان طي چند روز در ماه ژوئن ميگذرد و از حوالي پارک «لوکزامبورگ»، واقع در مرکز پاريس آغاز ميشود. «آلن» از شخصيتهاي رمان در جستجوي مادري است که او را در دهسالگي رها کرده و گاهي نيز در خيالش با او حرف ميزند، «رامون» استاد بازنشسته دانشگاه، جلوي يک موزه در کنار باغ «لوکزامبورگ» ايستاده و ميخواهد از نمايشگاه تابلوهاي «مارک شاگال» ديدن کند، اما آدمهاي ايستاده در صف را که ميبيند پشيمان ميشود، بهغيراز «آلن» و «رامون»، «شارل» و «کليبان» هم از ديگر شخصيتهاي اين رمان هستند. درواقع رمان، سلسلهاي است از گفتگو ميان اين شخصيتها که تقريباً بهطور همزمان معرفي ميشوند.