کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        کالیپسو

        0 (0)
        ناموجود

        مشخصات کتاب کالیپسو

        ناشر
        تعداد صفحات
        272 صفحه
        شابک
        9786002534477
        سال انتشار
        1398
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب کالیپسو

        دیوید سداریس در ایران نویسنده مشهور و محبوبی است. هم در داستان‌نویسی مهارت و هم تسلطی بی‌نظیر بر طنزپردازی دارد. استادِ نوشتن درباره عادی‌ترین مسائل زندگی است که هر کدام از ما بارها از مقابل آنها عبور کرده‌ایم اما سداریس وادرمان می‌کند که دوباره تعمق کنیم و یا قهقه‌ای بلند بزنیم. او چنان جزئیات را با زبان طنزِ درخشانش به رشته تحریر درمی‌آورد که هم مخاطب را با ولع فراوان با خود همراه می‌کند و هم حسادت دیگر نویسندگان را برمی‌انگیزاند.

        سداریس در «کالیپسو» مثل همه آثار دیگرش صادق است. آنقدر صداقت‌ بی‌پرده‌ای دارد که این کتاب، نیمه دیگری از اسرار او را که تاکنون در تاریکی بوده‌اند برای مخاطب روایت می‌کند. اگرچه در کالیپسو هم همچنان طنازی‌های منحصر‌به‌فرد خود را دارد، اما این بار در موضوعات مهمی همچون عشق، مرگ و زندگی تاملات جدی دارد که باعث شده نوشته‌هایش گاهی رنگ و بوی حزن‌انگیزی به خود بگیرند.

        پا به سن گذاشتن و خانواده دو موضوعی هستند که او درباره آنها در کتاب حاضر قلم زده است. به اعتقاد برخی منتقدان، مشاهدات او در کتاب حاضر دقیق‌تر و گاهی سیاه‌تر هم شده است.

        در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

        «اگرچه تعاریف علمی و صنعتی چیز دیگری می‌گویند، میانسالی چندتایی لذت اساسی دارد. نکته جالبی که در میانسالی می‌بینم این است که، اگر آدم خوش‌اقبال باشد، اتاق مهمان نصیبش می‌شود. بعضی‌ها وقتی بچه‌هایشان رفته باشند دنبال خانه و زندگی خودشان، به صورت پیش‌فرض اتاق مهمان دارند ولی دیگرانی مثل من، در نهایت مجبور می‌شوند خودشان را بتکانند تا بتوانند خانه‌ای بزرگتر دست و پا کنند. یک‌دفعه می‌گویم: «دنبال من تشریف بیاورید.»

        اتاقی که مهمان‌ها را می‌برم تا نشانشان بدهم هول‌هولکی هم مرتب نشده تا در آن جاگیر شوند. این اتاق جوری نیست که بشود مثل دفتر کار یا لباس بافتنی کاری‌اش کرد که جا باز کند چون فقط برای یک منظور در نظر گرفته شده. به جای اینکه با کاناپه تاشو مبله‌اش کنم، تختخوابی داخلش گذاشته‌ام و چسبیده به دیوار، درست مثل هتل، قفسه‌ای دو طبقه مخصوص جای اثاثیه مسافر قرار داده‌ام. تنها خوبی این اتاق آن است که دستشویی اختصاصی دارد.

        می‌گویم: «اگه دلتون وان همراه با دوش می‌خواد، می‌تونم ببرمتون به اتاق مهمان دوم که طبقه بالاست. اون اتاق هم جای مخصوص چمدان داره.» این حرف را که از دهان گشاد خودم می‌شنوم حس رضایتمندی میانسالی در من گل می‌کند و به رعشه‌ام می‌اندازد. بله، موهایم جوگندمی و تُنُک است. بله، یک‌وقت‌هایی از خودم خجالت می‌کشم. اما دو اتاق مهمان دارم.»

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر