شعرهای آگوتا کریستوف با موجها و توفانهای قصههای کوچک تیز و برنده شدهاند. ریتم و جنبهی موسیقیایی این شعرها وقتی ظاهر میشود که آنها را با صدای بلند میخوانیم. در این کتاب، خواننده با سبکی بیزینت و مستقیم مواجه میشود و مضمونهایی را میبیند که ویژگی همهی آثار کریستوف هستند: گمگشتگی، دوری و مرگ، و همینطور، طبیعت و عشق. از ریتم اثر شگفتزده میشود و از بازیافتن لحن برنده و سیاهی که در ”دفتر بزرگ” و دیگر رمانها و داستانهای کریستوف دیده است، حیرت میکند. اینجا آدمها چنان خوشبختاند که دیگر عاشق نمیشوند هیچ هیچاند به کس دیگری نیاز ندارند به خدا هم همینطور صبح مینشینند جلوی خانههای غرق نورشان و تا شب منتظر مرگ میمانند.