من به داستان به عنوان یک کپی از زندگی نگاه نمی کنم . کپی کردن شکل عادی بخشی از زندگی برای من نویسنده ارزشی ندارد. داستانی که می نویسم باید جهانی تازه ، شرایطی تازه، داشته باشد. باید اشیا و رفتار اشیا شکل بدیعی به داستان بدهد. باید یک زیبایی تازه خلق کرد. زیبایی که حتما معنا دار خواهد بود . استمرار در نوشتن به منظور کشف فضا های تازه در حین نوشتن است. چرا که نوشتن کشف است. ممکن است نویسنده ای در شروع کار کلیت داستانی را در ذهنش نداشته باشد. این خصوصیت شکاف نوشتن است که اجزا و شکل و پیکره ی داستان را پیدا می کند و در نهایت ایجاد داستان بدیع می کند... همه اینها را باید به صورت یک هارمونی ایجاد کرد. در این هارمونی کلمات هر جزیی، هر تصویری و هر کلمه ای جای خودش را دارد....