دربارۀ کتاب شهر ممنوع
«مگي»، خواهر کوچک «مابل جونز» آن شب در اتاق مابل خوابيد، مابل فکر ميکرد بچهها ميتوانند چندشآور باشند و بعد بيحواس دستش را در دماغش کرد. او هر بار که اين کار را ميکرد دزدان دريايي شرور از راه ميرسيدند. اين بار دزدان دريايي قصد دارند خواهر مابل را بدزدند. مابل براي نجات خواهرش به شهر ممنوع جايي که دزدان دريايي هستند ميرود و... .