دربارۀ کتاب خشم و هیاهو
کتاب «خشم و هیاهو» در چهار فصل و از چهار زاویه مختلف داستان زندگی خانواده «کامپسون» را روایت میکند. در فصل اول این کتاب داستان خانواده از زبان شخصی به نام «بنجی» یا «بنیامین» روایت میشود. او فردی کُندذهن بوده که درک خاصی از زمان ندارد. درنتیجه داستان چندین نسل این خانواده با عدم رعایت زمانی و به صورت درهم روایت میشود. بهرغم کُندذهنی بنجامین، روایتها و ادراکات او خاص و سرشار از تفاسیر مختلف است. روایتهای او بیشتر بر مبنای زندگی «کدی» دختر خانواده است. این بخش از کتاب به عنوان یکی از پیچیدهترین بخشهای رمان «خشم و هیاهو» است. بسیاری از افراد با خواندن این بخش، از خواندن ادامه کتاب منصرف شدهاند و بسیاری با درک این بخش داستان «خشم و هیاهو» به یک کتابخوان واقعی تبدیل شدهاند. فصل دوم هم دارای نگارش پیچیده و خاصی است. این فصل از زبان «کونتین» نگارش میشود. او به عنوان پسر بزرگ خانواده شناخته میشود و نگران خواهرش کدی است که، بدون ازدواج باردار است. علاقه کونتین به کدی به حدی است که او در برههای تصمیم میگیرد، تجاوز به کدی را برعهده گرفته و به همراه او و بنجی از خانه فرار کند. کونتین در رمان «خشم و هیاهو» زمان را عامل بدبختی میداند و به همین دلیل گاه تصمیم بر خودکشی میگیرد. با توجه به اینکه او فردی خاص و با ذهنیات پیچیده است این بخش از کتاب خشم و هیاهو سرشار از نثر شاعرانه و متنی پیچیده است. فصل سوم از زبان «جیسون»، پسر فاسد خانواده روایت میشود. از نظر جیسون زمان عاملی برای سودجویی است و به همین دلیل همواره خود را از زمان عقب میبیند. او برای هر یک از اعضای خانواده سرنوشت شومی را در ذهن میپروراند تا خود را به هدف شومش برساند. فصل چهارم و پایانی از زبان «دیلسی» کلفت خانه روایت میشود. او دیدی معقولانه به زمان دارد و تنها کسی است که به سعادت خانواده کامپسونها میاندیشد. این در حالی است که نژادپرستی در این زمانه بیداد میکند. اما این سیاهپوست این مسئله را نادیده میگیرد.