از این نامه معاویه که در مقام سرزنش و اعتراض به امام نوشته، معلوم می شود که آن حضرت، نه فقط با فاطمه (ع) برای خواستن یاری و کمک می رفته، بلکه حسن و حسین (ع) هم با آن دو بودند. همچنین معلوم می شود که تنها به در خانه انصار نمی رفتند، بلکه به خانه مهاجرین از اهل بدر و سوابق اسلام می رفتند و کمک و یاری می خواستند.
معاویه از آن که به جز چهار یا پنج نفر به کمک برنخواستند، می خواهد به دست بیاورد که دعوت امام به حق نبوده، چون اگر حق با امام علی (ع) بود، آن ها کمک می کردند. این حرف درست نیست؛ چون پیغمبر اکرم (ص) در اول بعثت هر چه مردم را به اسلام دعوت می نمود، به جز عده ی انگشت شماری اسلام را قبول نکردند، آیا این اعراض کاشف از عدم حقانیت پیغمبر (ص) می باشد؟ هارون، خلیفه موسی (ع)،هرچه مردم را به حق دعوت نمود، اجابت نکردند و او را ضعیف شمردند و نزدیک بود که او را بکشند، آیا این کاشف از عدم حقانیت هارون بوده؟ معاویه در باطل کوتاهی نداشته و بر امام ایراد و اعتراض می نموده.
آری از این نامه معلوم می شود که امام (ع) در دعوت به حق کوتاهی نفرمود تا به آن حد که شبانه فاطمه عزیز (س) و دو فرزند پیغمبر (ع) را به در خانه ها می برده و از آن ها کمک می خواست.