هیچ لازم نیست که حس تنهایی را من توصیف کنم. از همان کودکی با تنهایی آشنایید، از آن روزی که یکهو متوجه شدید همه همبازی دارند جز شما؛ از همان سرِ شبی که میخواستید با کسی بگذرانید ولی تنها ماندید؛ از آن مهمانی که حتی یک نفر آشنا نبود و دورتان پُر بوده از آدمهایی که داشتند باهم اختلاط میکردند؛ از آن شبی که کنار عشقتان گذراندید و خیلی خوب میدانستید که دیگر همه چیز بینتان تمام شده است؛ و از آن لحظه ای که تنها ماندید در آپارتمان خالی وقتی که او برای همیشه رفته بود. همیشه باید بابتِ عشق بهایی پرداخت، و تنهایی بخشی از آن است. هر آدمی که عاشق باشد، یا به کسی فکر کند، در غیابِ آن فرد، وقتی که چه جسمانی چه عاطفی ترک میشود، حتماً تنهایی را تجربه خواهد کرد...