سِر چارلز کارترایت، بازیگر معروف تئاتر، یک مجلس مهمانی ترتیب میدهد. مهمانها در اطرافش میگویند و میخندند و مینوشند. عالیجناب استفن بابینگتون یک جرعه از نوشیدنیای که در دست دارد مینوشد و بلافاصله صورتش را جمع میکند. گفتگو در اطرافش ادامه دارد که ناگهان آقای بابینگتون به گلویش چنگ میزند و شروع به تلوتلو خوردن میکند…
داستان با این ماجرا آغاز میشود و در هر پرده یک قتل اتفاق میافتد.