انسانی، زیاده انسانی سومین کتـاب نیچـه بود و بیـش از دو کتـاب پیشین او، با آنچه استادان و اهل اندیشـه و ادب زمان او بدان خو داشتند متفـاوت بود. سبک آن تازگی داشت و از 638 گزینگویه تشکیـل میشد، یعنی مشـاهدات و تأملات کوتاهی که از یکی دو جمله تا یک بند طولانی در نوسـان بودند و هریک تمـامیت نسبـی داشتند. انتشار این کتاب، جدایی نیچـه از کار آکادمیک را نزدیکتـر کرد و خبر از فیلسوفی داد که در آیندهای نه چنـدان دور ظهور میکند. در ایـن کتاب نیچـه متفکـری است دقیـق، تحلیـلگر، جـدی و خردمنـد که به زدودن اوهـام و شکستن بـتها دسـت میزند، از آنچه فرهنگ زمـانه را تهـدید میکند سخن میگوید، با اندیشهی روشنگری همآوایی و نزدیکـی نشان میدهد و از رمانتیسم واگنری ـ شوپنهـاوری دور میشود. اینجـا دیگر او چیـزی را متعـالی و قهرمـانی و فراانسانی نمیبیند. همهچیز از دید او انسانی، زیاده انسانی است.