این کتاب، حکایت پسر جوانی است که به دختری دل میبندد، اما نمیتواند با وی ازدواج کند، زیرا پدرش با این ازدواج مخالف است. پس از چندی، دختر با مردی ازدواج میکند که استاد دانشگاه است. پس از گذشت شصت سال از این ماجراها که همزمان با شیوع وباست، شوهر دختر میمیرد و آن پسر که تا حال ازدواج نکرده و هنوز دل در گروه این زن دارد با وی ازدواج میکند.