روزی زیبایی و زشتی در ساحل دریا به هم رسیدند. آن دو به هم گفتند: بیا در دریا شنا کنیم. برهنه شدند و در آب دریا شنا کردند و زمانی گذشت و زشتی به ساحل بازگشت و جامه های زیبایی را پوشید و رفت. زیبایی نیز از دریا بیرون آمد و تن پوشش را نیافت. از برهنگی خویش شرم کرد و به ناچار لباس زشتی را پوشید و به راه خود رفت. تا این زمان نیز، مردان و زنان، این دو را با هم اشتباه می گیرند. اما اندک افرادی هم هستند که چهره زیبایی را می بینند و فارغ از جامه هایی که برتن دارد او را می شناسند و برخی نیز چهره زشتی را می شناسند و لباس هایش، او را از چشم های اینان پنهان نمی دارد و در این زندگی چه بسیار زیبایی هایی که زشت می نمایند و چه زشتی هایی که زیبا جلوه می کنند. این کتاب درباره یکی از بزرگترین زیبایی هایی است که زشت زشت جلوه گر شده است. زیبایی مشکلات.