دربارۀ کتاب دیار عشق
خدایا، ذهنم یاور خوبی نیست وقتی در مورد تو میاندیشم و مرا یاری نمیکند. وقتی واژهای به بزرگی عظمتت با قلم بر صحیفهی مقابلم نقش میبندد. بیا یاری کن قلمی را که میلغزد، چون عروسک خیمهشببازی بر ذرهذره سفیدی این صفحهی بهیادماندنی تا لغت به لغت زینت ببخشید رقص عروسکی را که بیپروا چرخ میزند و بالا و پایین می رود. قلمی که چون عروسک، پلک باز و بسته میکند و میچرخد و مینگارد خطوطی که در کنار هم قرار گرفتن، اعجاز و غوغا راه میاندازد.