«بوی مار»، تلاشی است برای ارائه روایتی جذاب و پرکشش که بر پایه تنوع فرمهای روایی شکل میگیرد. «نامهنگاریهای عمید» در بخش اول و «روزنامهنگاریهای او» در بخش دوم کتاب، مقدمههای نویسنده که خود یکی از شخصیتهای حاضر در روایت است، و نیز روایت سرراست او از دیدارهایش با «نیرفام» در بخش سوم، روایت کارناوالی از ساختهای فرمی را با زبانی تراشخورده در خدمت خط روایی پرکششی که بر پایه جستوجو به دنبال واقعیتهای زیست یک انسان متوسط شهری و اجارهنشین در وضعیت معاصر شکل گرفته است، قرار میدهد و از اثری خواندنی خلق میکند. در بخشی از این رمان میخوانید: «یادش بخیر شبی دنگ هزار سؤال بیجواب تو یه حسوحالی نکبت و ناجور رفتنی به خانه، سگی لاغر و استخوانی با تنی پشمریخته و دکوپوزی انگار سوخته آمد، چند قدمیم و بگو میداند من از او دربهدرترم. همینجور ماتومنگ خیره شد توی چشمهام و یکهو تنم لرزید...».