در همین روزها مردی که خودش را تاجری انگلیسی معرفی میکرد، همراه فردی هندی که مانند سادات دستار سبزی به سر بسته بود و ادعا میکرد نامش سید کرامت علی است، از تبریز به سوی استرآباد راه افتاد. این دو مسافر، در میان ترکمنها از حوادثی که در قففاز رخ داده بود، جنگهای ایران و روسیه و شکست سخت ایران صحبت میکردند. دو غریبه عجلهای برای ادامه سفر نداشتند. آنها پس از دیدار با گروهی از ترکمنها، به ملاقات دستهای دیگر میرفتند و در هر جمعی که مینشستند، اصرار داشتند تا آنچه را از شکست سنگین ایران از روسیه دیده بودند تعریف کنند.