«داستانی واقعی دربارهی تمساحی که در تیمچه، مردی را در سن پختگی و با ظاهری برازنده زندهزنده، بهتمامی و بیباقی بلعید، و پیامدهای ماجرا...» . ایوان ماتْوِیچ مردی است با ظاهری برازنده که تمساحی او را بهتمامی و بیباقی بلعید. مَرد پس از آن نهتنها زنده ماند که گویا با کمال رضایت و بدون هیچ گزندی، دو هفتهای نیز در شکم تمساح زندگی کرد و از همانجا دادِ سخن داد. داستان تمساحِ فیودور داستایفسکی، پس از انتشار در سال ۱۸۶۵، بحثهای تند و دنبالهداری را میان منتقدان و ادبا، دربارهی انگیزهی اصلی نویسنده از خلق چنین اثری، برانگیخت. از دل ماجرای کارمند کمخردی که سر از شکم تمساح درآورد، تعابیر و تفاسیر گوناگونی حاصل شده؛ از مقایسه با یونس در شکم ماهی گرفته تا تقابل فرهنگها.