کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        صدای شکستن می آمد

        0 (0)
        ناموجود

        مشخصات کتاب صدای شکستن می آمد

        تعداد صفحات
        118 صفحه
        شابک
        9786229736616
        سال انتشار
        1399
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رقعی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب صدای شکستن می آمد

        پرویز در نامه‌ای که برایش فرستاده بود، گفته بود:
        «این‌جا زندگی‌مان مال خودمان است، هرجور بخواهیم زندگی می‌کنیم. تو هم اگر بیایی زندگی خودت را می‌کنی با کمک بچه‌ها مجله‌ای راه انداختم و زندگیم می‌گذرد. دارم باغ آلبالو چخوف را کار می‌کنم و نمایشنامه‌ای هم نوشتم، بعد از باغ آلبالو آن را به صحنه می‌آورم. چرا آن‌جا مانده‌ای؟ این‌جا هم می‌توانی بنویسی و داستان‌هایت را توی مجلۀ من چاپ کنی و توی رادیوهای فارسی این‌جا کاری پیدا کنی، هیچ‌کس در این‌جا بیکار نمی‌ماند. فخری. توی یک مدرسۀ ایرانی کار گرفته...»
        پری نوشته بود:
        «این‌جا ایرانی‌ها زیادند. چینی‌ها و خاوردوری‌ها این‌جا را پُر کرده‌اند و از اروپای شرقی هم آمده‌اند. در کانادا از همه قوم و ملّتی جمع شدن، آدم میانشان احساس غریبی نمی‌کند. من توی شرکتی کار می‌کنم که با خاورمیانه‌ای‌ها داد و ستد دارد. از ایران فرش و خشکبار وارد می‌کند. تو هم اگر بیایی این‌جا برایت کاری تو شرکت پیدا می‌کنم. چرا می‌خواهی عمرت را تلف کنی؟»
        از نسترن خبری نداشت. صدایش توی گوشش مانده بود:
        «اومدی اون‌جا بهم زنگ بزن.»
        زنگ بزند که چه؟ برای چه به او زنگ بزند. وقتی از پری شنید که با پسرداییش ازدواج کرده، حالش بد شده بود. به خانه آمد و افتاد. حق با مسعود بود.

        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر
        سایر آثار جمال میرصادقی