مکاشفه نوعی آگاهی حضوری است که فرد مکاشِف لحظاتی چند آن را تجربه میکند و با اتصال به منبع هستی، حقیقتی از حقایق جهانِ هستی را ادراک میکند و سرمست از لذت آگاهی میشود. باران این لحظاتِ شگفت¬آور بدون تبعیض بر سر همه میبارد و نسیم معطر آن به مشام همه میرسد.
خیرخواهیِ هستی همۀ موجودات را در بر می گیرد و بخشش آن تمامی ندارد. خورشید همواره طلوع میکند و هر موجودی از درخشش آن بهره میبرد. شوربختی آنجاست که غفلت و بیاعتنایی یا کاملاً مانع از فهم و پذیرفتن مطلق هدایای هستی میشود یا از استمرار آن جلوگیری میکند.
از این رو، از طریق مراقبه باید خود را در معرض تابش خورشید هستی قرار داد و پذیرای انوار آن شد و برای تداوم این مواهب عزم را بر نیازی ژرف و راستین به بهرهمندی از آگاهی ناب و برین جزم کرد.
در این حال و هواست که به تدریج سراسر زندگی آکنده از انوار آن میشود و انسان انعکاس آنها را در وجود خود مشاهده میکند، سپس درمییابد این خود اوست که نه تنها آیینۀ تمام نمای هستی بلکه متحد با هستی است. ....