مکتب بوداپست مکتب فکریای بود که در اوایل دههی1960 در مجارستان ظهور کرد و به جریان نو مجارستان، که جورج لوکاچ آن را نمایندگی میکرد، وابسته شد. اعضای این مکتب دانشجویان یا همکاران لوکاچ بودند. پیوند ناگسستنی بزرگان این مکتب با لوکاچ به تقلید محض از او محدود نمیشود و در واقع نوعی رفع دیالکتیکی به شیوهی هگلی است که حفظ، حذف و ارتقای همزمان را در بر میگیرد. به عبارت دیگر، این مکتب نخست به توسعهی آثار لوکاچ در هستیشناسی اجتماعی و زیباییشناسی گرایش داشت، ولی بعدها بهسرعت شروع به نقد دیالکتیکی و به چالش کشیدن الگوی مارکسیسم لوکاچ کرد. ویژگی اصلی مکتب بوداپست کدام است؟ خصلت اصلی این مکتب همانا موضع انتقادیاش در برابر نظریه و پراکسیس جامعههای موسوم به سوسیالیستی (بهویژه اروپای شرقی) است؛ موضعی که بر نظامی از ارزشهای مارکسی و تحلیلهای زندهی واقعیت عینی استوار شده است. رهنمود لوکاچ را میتوان شعار اصلی مکتب بوداپست به شمار آورد. «برای شناخت مارکسیسم حرکتی دوسویه لازم است: از جهت روششناختی، پسروی به سمت مارکس؛ و در مورد آنچه به واقعیت مرتبط میشود، پیشروی به سوی تبیین مارکسیستی پدیدههای کنونی.»