پاریس، 1878: یک عتیقه شناس عجیب و نه تن از خدمه ی خانه اش در عمارتی باشکوه واقع در خیابان گرونل به قتل رسیده اند و یک مجسمه ی گرانبهای هندی مفقود شده است. تنها مدرک به دست آمده از صحنه ی جرم یک نشان طلایی به شکل نهنگ است. این نشان تزیینی در واقع نماد لویاتان است، یک کشتی بخار غول پیکر که به زودی عازم کلکته می شود. قاتل باید در بین مسافران آن کشتی باشد. در قاهره، یک دیپلمات جوان روسی که کمی لکنت دارد، سوار کشتی می شود - او کسی نیست جز کارآگاه آراست فاندورین بی باک. او برای کمک در پیدا کردن قاتل به کمیسر «پاپا» گش فرانسوی ملحق می شود. آیا همینطور که کشتی لویاتان به سوی مقصدش در حرکت است، فاندورین می تواند هویت قاتل را کشف کند، حتا اگر مسافران کشتی یک به یک کشته شوند؟