یکی از داستان هایی که در این کتاب روایت می شود زندگی نوذر، فرزند منوچهر، است و مهم توجه به این نکته است که پس از کشته شدن نوذر پهلوانان با پادشاهی فرزندش، توس، مخالفت کردند.
بنا به باور کهن ایرانیان، برای به دست آوردن مقام پادشاهی داشتن دو عنصر گوهر و هنر لازم است. گوهر به معنی داشتن نژاد پادشاهی است. یعنی پادشاه باید پدر در پدر دارای این مقام بوده باشد. به همین دلیل رستم هیچگاه بر تخت پادشاهی تکیه نزد، چون گوهر پادشاهی نداشت. و هنر شامل دانستن آداب رزم، بزم، مردم داری، عدالت، پهلوانی، بخشندگی، صبوری و بر خود مسلط بودن و... است. خاندان زال توس را فاقد عنصر هنر می دانستند و با پادشاهی اش مخالفت کردند، چون توس مردی زود خشم، تندمزاج و حسود بود و آداب دادگری نمی دانست و نمی توانست در وقت اضطرار تصمیم درست بگیرد.
فردوسی بزرگترین حماسهسرای ایران است و سرودهاش، شاهنامه، بخش مهم هویت فرهنگی ایرانیان. برای اینکه عظمت کار فردوسی را بدانیم باید به دوران او نگاهی بیندازیم. در زمانی که فرهیختگان ایرانی به زبان عربی مینگاشتند و عربیدانی سبب تفاخر اهل علم و ادب بود، فردوسی شاهنامه را به زبان فارسی سرود.
شاهنامه بر اساس داستانهایی باستانی سروده شده، اما فردوسی داستانها را گسترش داده و با افزودن دیدگاههای خود اثری تازه آفریده که زبانی ساده دارد. خواننده در کشاکش داستانهای شاهنامه با پهلوانان زندگى مىکند؛ با پیروزىشان احساس پیروزى میکند و در اندوه و شادى با آنها همراه میشود.