داستان سیاوش یکی از زیباترین و غمناک ترین داستان های شاهنامه است. فردوسی شخصیت سیاوش را بی هیچ عیبی توصیف می کند؛ زیباروی، مهربان، پهلوان، رادمرد، بخشنده، دوراندیش. بی وفایی و عهدشکنی در مرامش جایی ندارد، حتی اگر سبب رنج او شود.
وقتی نامادری اش، سودابه، عاشقش می شود و برایش دام می گذارد، برای اثبات بی گناهی اش از کوه آتش به سلامت می گذرد و وقتی کاووس شاه می خواهد سودابه را مجازات کند، از شاه می خواهد ببخشایدش. اما هنگامی که کاووس شاه از او می خواهد پیمان شکنی کند، به ناچار ایران را ترک می کند و به توران زمین می رود. افراسیاب به او مهر می ورزد و دخترش، فرنگیس، و سرزمینی را به او می دهد. این بار هم سیاوش گرفتار توطئه و حسادت می شود و گرسیوز، برادر افراسیاب، که احساس خطر کرده از او نزد شاه توران بدگویی می کند تا سرانجام عاقبتی شوم برای سیاوش رقم می خورد.
فردوسی بزرگترین حماسهسرای ایران است و سرودهاش، شاهنامه، بخش مهم هویت فرهنگی ایرانیان. برای اینکه عظمت کار فردوسی را بدانیم باید به دوران او نگاهی بیندازیم. در زمانی که فرهیختگان ایرانی به زبان عربی مینگاشتند و عربیدانی سبب تفاخر اهل علم و ادب بود، فردوسی شاهنامه را به زبان فارسی سرود.
شاهنامه بر اساس داستانهایی باستانی سروده شده، اما فردوسی داستانها را گسترش داده و با افزودن دیدگاههای خود اثری تازه آفریده که زبانی ساده دارد. خواننده در کشاکش داستانهای شاهنامه با پهلوانان زندگى مىکند؛ با پیروزىشان احساس پیروزى میکند و در اندوه و شادى با آنها همراه میشود.