«حافظه بهترین سلاح ماست.» این جملهای است در مستند کشور خیالی من ساخته ی پاتریسیو گوسمان که یک شیلیایی مبارز رو به دوربین گفت. فیلمی دربارهی شیلی و مردمش اما این چهار کلمه از جملاتی بود که در ذهنم ماند شاید چون زیاد به گذشته فکر میکنم. این جمله احتمالاً به یادم آورد چطور گذشته در زندگی حضور دارد و هیچ وقت نمیگذرد.
من از لحظهای که این جمله را شنیدم به این فکر کردم حافظه چه جور سلاحی است و برای به دست آوردن چه چیزی؟ فکر کردم شاید برای اصلاح اشتباهات برای به یاد آوردن غفلتها و یادآوری حسرتها و حقی که از هر آدمی سلب شده است. یادم هست زمانی مراد فرهادپور در مقالهای از «جوانی» نوشته بود و به شش ماه پرشروشور زندگیاش در دوران انقلاب اشاره کرده بود به این که خاطرهی تلاش شخصیاش برای تغییر و زندگی بهتر همیشه به آن شش ماه بر میگشت، به تجربهی لذت بخشی که در ذهنش حک شده بود گذشته گاهی همین است خاطرهی دوران شورانگیزی که یک بار، هر چند کوتاه هر چند موقتی تجربهاش کردهایم اما «گذشته» میتواند مثل باتلاق هم باشد. آدم را درون خودش بکشد و اجازه ندهد فکر کنیم اجازه ندهد.
مقدمه