ابله (The Idiot)، یکی از معروفترین رمانهای نویسندهی سرشناس روس فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) است که در سال ۱۸۶۹ منتشر شد. او در رمان ابله به شکلی بسیار واقعگرایانه به موشکافی شرایط جامعه و شخصیتهای داستان پرداخته است. در این کتاب با یک واقعگراییِ محض روبرو هستیم که آن را به یکی از خاکستریترین آثار ادبیات جهان تبدیل کرده است.
شکی در این نیست که رمان ابله یک شاهکار بیبدیل است اما چیزی که در این رمان بیش از همه به چشم میآید، توصیف لحظاتی است که یک فرد محکوم به اعدام از سر میگذراند. درواقع نویسنده برخی از تجربیات زندگی مشقتبار خود را بازگو میکند. لحظاتی که از زبان شخصیت اصلی کتاب بیان میشود و در واقع ناشی از تجربیات خود داستایوسکی است. او که در سال ۱۸۴۹ به جرم شرکت در توطئهای سیاسی دستگیر شد، به یکی از مخوفترین زندانهای مجرمان سیاسی پترزبورگ تحویل داده شد و در نهایت به تیرباران محکوم شد.
ابله، داستان پرنس میشکین، آخرین بازماندهی یک خانوادهی اصیل و ثروتمند است که ورشکست شدهاند. میشکین که از حملات بیماری صرع رنج میبرد، پس از گذراندن اقامتی طولانی در سوییس (ژنو) برای معالجه در حال بازگشت به کشور است. او قصد دارد نزد تنها حامیان و آشنایانی که در روسیه دارد، یعنی ژنرال اپانچین و همسرش برود. بیماری او باعث شده است میشکین به لحاظ روانی دچار عدم ثبات شود و رفتاری نسبتا جنونآمیز داشته باشد. او در قطاری که در آن سوار است با راگوژین آشنا میشود. راگوژین از عشق خود نسبت به زنی به نام ناستازیا فیلیپوونا، زنی بسیار زیبا و عجیب که در ادامه داستان ماجراهای عشقی زیادی را رقم میزند، میگوید. داستایوفسکی شخصیت پرنس میشکین را به گونهای ترسیم کرده است که گویی قصد داشته تا مسیح را در زمانهای پر از آلودگی زنده کند. قهرمان داستان با همهی سادگیاش وارد فضای عجیب و آلودهی سنپترزبورگ میشود؛ شهری که چالشهای بزرگی برایش ایجاد میکند.