ای زن
که در پایان جهان نشسته ای
نه در اتاق من
چقدر از من دوری !
خود را از میراث ترس گذشته رها کن
و جمله ای بگو
ای بانویی که چون ملکه
بر قالی کاشانی گام برمی داری
ای پاک
ای بی آلایش
ای تابناک
مرا مردی ساده لوح یا نادان
یا تهی از مردانگی مپندار
من به هزاران زن عشق ورزیده ام
اما تاکنون
عاشق یک فرشته نبوده ام