یکی از مباحث مهم در قرآن مساله شاکله است که بسیاری آن را به شخصیت انسانی تفسیر کرده اند. البته میان دیدگاه عرفانی و فلسفی و روان شناختی در این باره تفاوت هایی است. نیز یکی از مسائل مهم در روان شناسی، بحث شخصیت و نظریه های مربوط به آن است، و می توان به جرأت گفت که آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می بخشد و به آنها معنی و مفهوم روشنی می دهد تفسیر این یافته ها و مطالعات در سایه نظریه شخصیتی منسجمی است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد آن توجیه و تبیین کند.
علی رغم مسلم بودن شخصیت به عنوان یکی از مسائل مهم و یا اهم مسائل روانشناسی، این مفهوم مانند مفاهیم دیگری چون غریزه، رفتار، انگیزه، خودآگاه، ناخودآگاه و … در دانش روانشناسی دارای تعریفی واحد که قابل پذیرش قاطبه روانشناسان باشد، نیست. مفهوم شخصیت با توجه به دیدگاههای روانشناسان در مورد انسان و رفتار او تغییر کرده و به شکلی خاص ارائه می شود. تاکنون تعاریف متعدد و مختلفی از شخصیت ارائه شده که هیچکدام از آنها به عنوان تعریفی واحد و مورد اتفاق از طرف روانشناسان پذیرفته نشده است. ما در اینجا از ارائه ی همه تعاریف خودداری کرده و تنها به بیان دو مورد از آنها که می تواند به عنوان دو قطب یک طیف از بینشهای روانشناسان در مورد انسان و رفتارهای او تلقی شود اکتفا می کنیم. در یک قطب بینشی قرار دارد که جهان درون انسان را اصیل دانسته، رفتارهای او را در سایه این بینش تفسیر می کند، و در قطب دیگر بینشهای حاد رفتارگرائی قرار دارد که عالم درون انسان را غیر قابل مطالعه پنداشته و همه چیز را در رفتار و واکنشهای ارگانیزم در مقابل محیط تحلیل می کند. تضاد بینشهای درون گرایانه و برون گرایانه در روانشناسی موجد بروز دیدگاههای بسیار متضاد در مباحث مربوط به رفتار و شخصیت شده است.