«نیه توچکا نیزوانوا» رمانی از «فئودور داستایفسکی» است که در سال 1849 منتشر شد و قسمت آخر رمان بدون نام نویسنده زمانی منتشر شد که داستایفسکی به خاطر شرکت در محفل سوسیالیستی پتراشفسکی دستگیر شده و به سیبری تبعید شده بود .داستایفسکی برای نگارش آن دو سال و نیم تلاش کرد اما رمان را نتوانست به خاطر دستگیری به آخر برساند .یفیموف موسیقیدان فقیری که در ملک یکی از مالکان ثروتمند به دنیا آمد وبعد ها دردسته ی نوازندگان آن ملاک قره نی میزد.ولی بعد از مدتی با ولگردی ایتالیایی دوست شد و ویولون را نزد او آموخت و پس از مرگش ویولونش رابه ارث برد و ویولونیست شد .او ویولون راخیلی تکنیکی نمی توانست بنوازد اما استعدادی خداداده در موسیقی داشت .ولی این استعداد خدادادی را با «کوردلی و خودخواهی بیهوده و تعصب بی جا و تخیل عنان گسیخته و وهم و پندار در باره ی نبوغی که آدم در خود سراغ دارد » در هم آمیخت و دستخوش افسردگی و ملال خاطر شد ویولون را کنار گذاشت به می ومستی پناه برد.به خاطر هزار روبل با بیوه ای که دختری داشت ازدواج کرد. وسر انجام با همه ی کمکی که دوستش به او کرد به فقر وفلاکت افتاد.