رمان دربرگیرندۀ مناسبات و روابطی است که تمامی انسانها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند و مشغلهٔ شخصیتهای داستان نیز از نوع مشغلههای ذهنی تمامی انسانهاست. دغدغههایی همچون عشق، ثروت، شهرت و… بدین ترتیب ما با یک روایت کاملاً رئال مواجه هستیم. زندگی در نظر داستایوفسکی همچون یک بازی قمار است که انسان در آن هست تا فقط انتخاب کند و گردانه را بچرخانی، و اینکه «این انتخاب آیا موفقیت و پیروزی دربردارد یا خیر؟» چیزی ورای دستان قدرت بشریت است. نکتۀ جالب و ظریفی که در قمارباز داستایوفسکی به چشم میخورد همزمانی اتفاقات و رویدادهای غافلگیرکنندۀ داستان با خارج شدن از قمارخانه است. یعنی تمام اتفاقات که داستان را میبافند زمانی رخ میدهد که یکی از شخصیتهای داستان از بازی قمار فارغ شده و در حال بازگشت از قمار خانه به مسافرخانه هستند. به طوری که گویی آنان به هنگام وارد شدن به قمارخانه گردونهٔ زندگی را به حرکت درمیآورند و هر بار بر روی عددی – شرایطی- خاص نشانهٔ گردونه میایستد و چگونگی ادامۀ زندگیشان را رقم میزند.