دربارۀ کتاب دجال
«دجال» یکی از آخرین کتابهای «نیچه» است. آثار شوریدگی و دیوانگی نبوغ در آن آشکار است. اساسا این از ویژگیهای سبک نیچه است که سخنان نغز خود را با شور و هیجان مینویسد و به همین دلیل عدهای از پژوهندگان آثار آخرین او را که سرشار از داوریهای شاعرانه است، بیشتر میپسندند. کانون کتاب «دجال» حمله به مسیحیت است. دجال موجودی شر است که آمدنش قبل از ظهور حضرت عیسی (ع) پیشگویی شده است: «ای بچهها، این ساعت آخر است و چنانکه شنیدهاید که دجال میآید، الحال هم دجالان بسیار ظاهر شدهاند و از این میدانیم که ساعت آخر است» (رساله اول یوحنا 2: 18). و یا در عبارتی دیگر آمده است: «هر روحی که عیسی مسیح مجسمشده را انکار کند، از خدا نیست و این است روح دجال که شنیدهاید که او میآید و الان هم در جهان است». تصویری که نیچه از مسیح به دست میدهد، کاملا با تصویری که انجیلها از این پیامبر ارائه میدهند، تفاوت دارد. نیچه میگوید عیسی مسیح به سبب جُرم خویش – طغیان بر ضد یهودیت حاکم- بالای صلیب رفته است، نه برای بخشش گناهان ما (مسیحیان دلیل محکمی از عقل و کتاب مقدس بر ادعای فوق -به صلیب کشیده شدن مسیح به خاطر گناهان ما- ندارند).