اگر ذهن انسان کاملا متقاعد نشده بود که چیزهای واقعی غیرقابل تقلیلی در جهان وجود دارد، آن گاه واقعا چه کارکردی می توانست داشته باشد و غیر ممکن است بتوان تصور کرد که چگونه آگاهی بدون ارجاع معنی به محرک ها و تجربه های بشر می توانست شکل بگیرد. آگاهی از یک جهان واقعی و معنادار، رابطه ای تنگاتنگ با کشف امر مقدس دارد. از خلال تجربه مقدس است که ذهن انسان اختلاف میان آنچه خود را به منزله ی واقع، قدرتمند، غنی و معنادار آشکار می کند و آنچه چنین کیفیاتی را ندارد، یعنی جریان پرشتاب آشوبناک و خطرناک اشیا، نمودها و ناپدیدی بی معنای شان را دریافته است.