شاهکار «داستایوسکی» دربارهٔ «مویخکین» -آخرین فرزند یک خاندان بزرگ و ورشکسته است- که پس از اقامتی طولانی در سوییس برای معالجه بیماری، به میهن خود باز می گردد. او که نجیب زادهای خوش قیافه و تحصیلکرده است، به افسردگی و بی ارادگی مبتلاست و نه آرمانی دارد و نه هدف و احساس خاصی. او شاید بیش از حد نیکوسیرت و خوش قلب است، آن گونه که همگان «ابله» میپندارندش و او را جدی نمیگیرند. چرا که دنیا دیگر جایی برای خوبی و بخشندگی ندارد.