بانوی میزبان نیز مانند بسیاری از داستانهای داستایفسکی از زندگی خود او مایه میگیرد و میشود گفت وصف حال اوست در سالهای جوانی. داستان در سنپترزبورگ میگذرد. اُردینُف، قهرمان داستان، در نوجوانی و جوانی ناچار گوشهگیر شده و درِ زندگی اجتماعی را بر خود بسته است. او باید به اجبار محل سکونتش را تغییر دهد. به جستوجوی اتاقی در شهر پرسه میزند تا اینکه با زنی زیبا به نام کاترینا آشنا میشود و بهعنوان مستأجر به خانهی او راه مییابد. اُردینُف پاک است و سخت حساس و دیدار کاترینا پاسخی است به افسردگی جانکاهش. او به کاترینا دل میبازد و این رویداد در درونش با رؤیا و کابوس در هم میآمیزد.