«فرامرز» با «شادی» ازدواج میکند، اما پس از چندی با دختری با نام «ساناز» آشنا شده، و پس از جدایی از شادی با او ازدواج میکند و به آمریکا میرود. در آمریکا، دوری شادی را تاب نمیآورد و به ایران بازمیگردد و به سراغ شادی رفته و به او میگوید که بدون او نمیتواند زندگی کند. شادی نخست به او اعتنایی نمیکند، اما سرانجام او را میپذیرد. مجموعة حاضر شامل 20 داستان کوتاه است که داستان مذکور تحت عنوان «نام تو آبی است» یکی از آنهاست. برخی دیگر از داستانها عبارت است از: دختر شاه پریان؛ شهرزاد و مرگ؛ جام جهانی. رویای سبز؛ رستوران ایتالیایی؛ و بوزینهها و کرم شبتاب.