قرار عاشقانهی دونفره یا یک پیادهروی طولانیِ تکنفره. پارک پر از رهگذرانی است که هرروز بیتفاوت از کنار هم میگذرند اما شاید برگریزان درخت از بالای سرِ یکیشان جلوی پای دیگری، بهانهای شود تا نگاهشان باهم گره بخورد. یکی کنار حوض ماهیهای گُلی چشمانتظار آمدن معشوق ایستاده است و دیگری راز مگویش را زیر آلاچیق، در گوش کسی نجوا میکند. در گوشه و کنار پارک هم صدای خنده و بازیهای کودکانه پیچیده و هم صدای قهقهه و خوشیهای یک جمع خانوادگی. پر از قصههای ناگفته و ناشنیده است. داستان مادران تنها و بچههایشان. قصهی عشاقی که هر سال زیر سایهسار درختان سر به فلک کشیدهی پارک قدم میزنند تا داستان روز آشناییشان را دوباره زنده کنند و یا سرگذشت کسی که یک روز برای کشیدن سیگاری بر سنگفرش پارک قدم گذاشت و رؤیایش را برای همیشه روی نیمکت زنگزدهی پارک جاگذاشت.