پاهای عضلانی اش با انگشتان بلند و منعطف زخمیِ راه بود و پینه بسته اما حتی در آن وضعیت هم انحنای زیبای خاصِ پاهای مکزیکیهای اصیل را به رخ میکشید. خوان اول، لبهای برجستهاش را جنباند و سیگارش را از گوشهی دهان گشادش برداشت و آخر سر دست برد به کلاه پر زرق و برقش، تا کلاه را برداشت، موی انبوه سیاهش که زیر کلاه به پیشانی چسبیده بود ناگهان سیخ شد و مثل ابری از پوشال فرق سرش را پوشاند.