این کتاب مشتمل بر داستانهایی کوتاه با عنوانهای «محبوب»، «شور»، «آهای پسر»، «مستطیل سبز»، «چراغها خاموش میشدند»، «کوچهای به نام بهشت رویان»، و... است. در داستان «شب زمستان» با شخصیتی آشنا میشوید که مؤنث یا مذکر بودنش مشخص نیست، او بیموقع با احساس گرسنگی از خواب بیدار میشود اما سعی میکند دوباره بخوابد، بیداری او را به یاد روزهایی میاندازد که غمگینش میکند، اما چاره ندارد بیدار میشود، به آشپزخانه میرود و... .