کتاب
جست‌وجوی پیشرفته
    ناشر
      پدیدآورندگان
        این کتاب را خوانده‌ام.
        0
        این کتاب را می‌خواهم بخوانم.
        0

        آستریکس و تاج برگ سزار

        0 (0)
        ناموجود

        مشخصات کتاب آستریکس و تاج برگ سزار

        ناشر
        تعداد صفحات
        48 صفحه
        شابک
        9786006444475
        سال انتشار
        1396
        نوبت چاپ
        1
        قطع
        رحلی
        جلد
        شومیز

        دربارۀ کتاب آستریکس و تاج برگ سزار

        چندین صده قبل از میلاد مسیح در کشور کنونی فرانسه مردمانی زندگی می کردند که به آنها ” گلو ” یا اهالی ”گل” می گفتند. این مردم با کشاورزی و شکار چرخ زندگی خود را می چرخاندند و همسایه‌ی شمالی رومی های ستیزه جو و شجاع بودند. روم یکی از بزرگ‌ترین شهرهای جهان بود و توسط سرداری مقتدر به نام ”سزار” اداره می‌شد. آنها همیشه در حال کشور گشایی بودند و تا سال ۵۰ قبل از میلاد همه‌ی سرزمین های اطرافشان را اشغال کرده بودند. همه‌ی شهرها و دهکده‌ها به غیر از دهکده‌ی کوچک گل، چون مردمان این دهکده بسیار قوی بودند و در برابر رومی‌ها ایستادگی می‌کردند. یکی از آهالی گل ”آستریکس” نام داشت و جنگجویی زیرک، باهوش و قوی بود. استریکس به همراه دوستش ”اوبلیکس” نیرومند ترین مرد دهکده، همیشه در حال ماجراجویی بود و تمام مأموریت‌های خطرناک و سخت به آن ها واگذار می‌شد و افراد مورد اعتماد ”رئیس ماتیکس” بودند. رئیس ماتیکس، کدخدای دهکده و یک سرباز قدیمی و باوقار بود که روزی با همسرش همسفر شد و برای ملاقات ”هومئوپاتیکس” برادر خانمش، به شهر روم رفتند. رئیس ماتیکس، اوبلیکس و آستریکس را هم به عنوان محافظ با خود برد. از آنجایی که مردمان روم افرادی مغرور بودند، سر مهمانی شام، رئیس ماتیکس با هومئوپاتیکس که همیشه در حال تعریف از خود و غذاهایشان بود جر و بحث کرد. او گفت که غذاهای دهکده‌ی گل بهتر از رومی هاست و او را برای صرف تاس کبابی با چاشنی تاج زیتون سزار به گل دعوت کرد. حالا وظیفه ی آستریکس و اوبلیکس بود تا به قصر بزرگ سزار، پادشاه و سردار روم بروند و تاجش را بدزدند و برای ماتیکس بیاورند. اما ورود به قصر سزار غیر ممکن بود و آنها باید نقشه‌ای می‌کشیدند. فردای آن روز در همین افکار بودند که ناگهان مردی از قصر خارج شد. آنها با پرس و جو از او می‌خواستند راه ورود را پیدا کنند. اما مرد تنها راه ورود را در کنیز سزار شدن می‌دید. یعنی آستریکس و اوبلیکس باید خود را در بازار برده‌فروش‌های مخصوص سزار می‌فروختند تا بتوانند به قصر وارد شوند اما وقتی که به بازار رسیدند، سوتفاهمی پیش آمد و مباشر سزار که خیلی از آن‌ها خوشش آمد آن‌ها را برای خود خرید و حالا آستریکس و اوبلیکش باید کاری می‌کردند که از دست مباشر خلاص شوند و دوباره به بازار برگردند تا خود سزار آنها را بخرد. برای همین نقشه ای کشیدند تا…
        نظر خود را بنویسید:
        امتیاز شما به این کتاب
        ثبت نظر
        سایر آثار رنه گوسینی

        کتاب‌های مرتبط با کتاب آستریکس و تاج برگ سزار