نظرات جولین بارنز برنده جایزه من بوکر درباره شوستاکوویچ
- در این مطلب میخوانید:
آیا رمان هیاهوی زمان اثر جولین بارنز کتاب زندگینامه است
اگر نقدونظرهای نوشتهشده دربارۀ آخرین رمان او را معتبر بدانیم، چهبسا مطالعۀ جولین بارنز از دیمیتری شوستاکوویچ، هیاهوی زمان، شاهکار او محسوب شود. و اگر بهشکل قطعی و نهایی هم چنین نباشد دستکم به نظر میرسد اجماع منتقدین بر این است که در فهرست طولانی دستاوردهایش جایگاه بالایی دارد. او با تواضعی مخصوص به خود تصدیق میکند که تا اینجای کار از چنین استقبالی خشنود است، اگرچه نسبت به اینکه کارش رمانی زندگینامهای تلقی شود کمی دلخور میشود. او خطاب به هرمیون لی، هنگامی که در برنامۀ زندۀ اخیر گاردین در لندن از او دربارۀ ژانر پرسید، گفت: «من فکر میکنم عبارت "رمانهای بیوگرافیک" کموبیش پوشالی است. همۀ رمانها بیوگرافیک هستند، به معنای مطالعۀ زندگی. مادام بوواری مطالعۀ زندگی اِما بوواری بود. آنا کارنینا مطالعۀ زندگی آنا کارنینا بود. فقط اینکه در برخی رمانها آدمها حقیقی هستند و در برخی دیگر خیر.» او چنین ادامه داد: «درمورد عبارت رمان تاریخی نیز به همین صورت است. آنها من را به یاد دوست عزیز ویراستار و مربیام، آنتونی هووارد، میاندازند که در هنگام کارم بر روی مجلۀ نیو استیتسمن ویراستار آن بود. هرگاه روزنامهنگاری خودش را روزنامهنگار پژوهشی میخواند او سخت برانگیخته میشد و میگفت: "این چیزی است که یک روزنامهنگار هست. محض رضای خدا روزنامهنگار غیرپژوهشی دیگر چیست؟"» غیر از برخی کلیگوییها و توضیح واضحات، بارنز گفت که هنگام نوشتن، بسیار کم به ژانر فکر میکند و در عوض ترجیح میدهد بهطور غریزی بر روی امور کار کند؛ فرایندی که مستلزم عبور از مرزهاست. او اذعان داشت: «من نویسندهای فراژانر هستم. از رمان سومم طوطی فلوبر تابهحال چنین بودهام. هنگام نوشتن به این فکر نمیکنم که: "این رمان در چه دستهای جای میگیرد؟ چگونه رمانی است؟" بلکه این فقط رمانی است که من میخواهم بنویسم.»