درباره کتاب بامداد خمار و همه تعارض‌های یک جامعه

    در این مطلب می‌خوانید:

مناقشه‌های پیرامون بامداد خمار

بامداد خمار یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های دهۀ هشتاد، هنوز هم تاحدی کتاب محبوبی محسوب می‌شود. البته این کتاب همان‌قدر که محبوب بود، مورد خشم و نقد هم قرار گرفت. اگر تنها یک معیار برای بحث‌برانگیزبودن یک کتاب کافی باشد، بی‌شک همین هم‌زمانی محبوبیت و خشم است. زمانی که بامدادخمار با تیراژهای ده‌هزار نسخه‌ای به چاپ‌های بعدی می‌رفت، شهلا لاهیجی از نخستین ناشران زن پس از انقلاب، چاپ این کتاب را به‌دلیل نگاه اخلاقی و اجتماعی واپس‌گرایانه‌اش نپذیرفت؛ رمانی که تنها راه نجات قهرمان زنش «همسر دوم شدن» است. همین نگاه اخلاقی و اجتماعی کتاب ستایشگران خود را داشت. بهاالدین خرمشاهی بامداد خمار را داستانی دربارۀ دفاع از خرد و عقلانیت نامیده بود. بامداد خمار از سوی منتقدان ادبی در قفسۀ کتاب‌های «عامه‌پسند» و «زرد» قرار داشت که شایستۀ توجه و نقد ادبی جدی نبودند. ازاین‌رو درون‌مایه‌های این کتاب بیشتر از لحاظ اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گرفت. ناهید کبیری در یادداشتش در مجلۀ زنان این کتاب را عامیانه با طرحی پیش‌پاافتاده خواند که شخصیت اصلی‌اش یک زن «مازوخیست سبک‌سر ضعیف» است که دست آخر به ازدواجی «عقب‌مانده و مربوط به عصر حجر» تن می‌دهد. کبیری گفت نتیجۀ منطقی سیر داستانی این رمان این است که طبقۀ ثروتمند نه‌فقط صاحب ثروت و رفاه، بلکه صاحب عاطفه، شرافت و اخلاق در جامعه است. برداشت کبیری بی‌راه نبود. فتانه حاج سیدجوادی نویسندۀ رمان از بار اخلاقی کتابش دفاع می‌کرد و امیدوار بود دختران جوان خوانندۀ اصلی رمانش باشند؛ درست مثل «سودابه» که داستان عشق نافرجام عمه‌اش، «محبوبه»، را می‌شنود، خوانندگان نیز نتایج اخلاقی روایت محبوبه را بپذیرند. درست همان توصیه‌های اخلاقی‌ای که از نگاه نقدهای مدرن «واپس‌گرایانه» و «عصر حجری» تلقی می‌شد. پروندۀ بامداد خمار بسته شده بود، سال ۲۰۰۴ افسانه نجم‌آبادی مقاله‌ای منتشر کرد به نام بامداد خمار: رنج سکسوالیته و عشق در ایران. نجم‌آبادی بامداد خمار را به شیوه‌ای دیگر مورد بررسی قرار داد، که تاحدی زیرسؤال‌بردن فرض‌های بدیهی انگاشته‌شده در خصوص این رمان بود. نجم‌آبادی پس از نگاهی به شیوه‌های روایتگری داستان‌های عاشقانه در دوران مشروطه و روشن‌کردن نسبت بامداد خمار با آنها یک سؤال مهم مطرح کرد که نقد و بررسی‌های پیشین توانایی پاسخ‌دادن به آن را نداشتند: «چرا خوانندگان باید از رمانی که شور و اشتیاق جوانی را محکوم می‌کند لذت ببرند؟»

«زنی با لباس راه‌راه»، ادوارد وویار، 1895

خلاصه داستان بامداد خمار

داستان عشق نافرجام دختری از اعیان دورۀ قدیم تهران به نام محبوبه با جوانی نجار به نام رحیم از طبقۀ پایین جامعه. در روزهای نخست قدرت‌گرفتن رضاشاه، محبوبه که خواستگارهای زیادی داشت، دیوانه‌وار عاشق رحیم، شاگرد نجاری می‌شود که در همسایگی‌شان است. او برخلاف میل خانواده‌اش از ازدواج با منصور، پسرعمویش، سر باز می‌زند و درنهایت خانواده‌ را راضی به ازدواج با رحیم می‌کند. پدر محبوبه خانه‌ای کوچک برای آنها و مغازه‌ای برای رحیم می‌گیرد. همان‌طور که انتظار می‌رود، دوران خوشبختی آنها کوتاه است و تلاش محبوبه برای ساختن همسر ایدئال بی‌نتیجه می‌ماند. پس از تولد اولین بچه، رحیم به رابطه با زنان دیگر رو می‌آورد و فرزندشان به‌خاطر غفلت مادر رحیم می‌میرد. رحیم و مادرش محبوبه را کتک می‌زنند و نهایتاً محبوبه به خانۀ پدری بازمی‌گردد. پدرش کمک می‌کند که محبوبه طلاق بگیرد و محبوبه همسر دوم منصور می‌شود و در خانۀ آنها آرامشش را بازمی‌یابد.

«استودیو»، ادوارد وویار، 1912

دلایل عدم محبوبیت بامداد خمار میان منتقدان فمینیست

از نظر منتقدان بامداد خمار یک رمان اخلاقی و تأدیبی است در دفاع از ازدواج سنتی و نوعی خرد محافظه‌کار که در برابر عصیانگری و شور جوانی قرار می‌گیرد. داستان با بحث سودابه و مادرش آغاز می‌شود. مادر سودابه برای منصرف‌کردنش از ازدواج با مردی که دوست دارد، از او می‌خواهد داستان زندگی عمه‌اش محبوبه را بشنود و از آن عبرت بگیرد: محبوبه از «خانواده‌ای مرفه و اصیل» بود، در پانزده‌سالگی عاشق رحیم، یک «کارگر نجاری جوان» می‌شود. محبوبه برخلاف مخالفت پدر و مادرش با رحیم ازدواج می‌کند و به سیاه‌ترین شکل ممکن شکست می‌خورد، با کمک پدرش از رحیم طلاق می‌گیرد و به خانه بازمی‌گردد. نهایتاً محبوبه به‌عنوان «همسر دوم» پسرعمویش ازدواج می‌کند و آرامشش را بازمی‌یابد.

این خط داستانی به‌سادگی دلایل عدم محبوبیت رمان میان منتقدان فمینیست را توضیح می‌دهد. اینکه به‌زعم برخی منتقدان، کتاب درون‌مایۀ ساده و عامیانه‌ای داشت و جزو کتاب‌های عامه‌پسند بود نگرانی‌ها را مرتفع نمی‌کرد. نویسندگانی چون فهیمه رحیمی، زهرا اسدی و نسرین ثامنی در دهه‌های هفتاد و هشتاد رمان‌های پرفروش زیادی نوشتند، رمان‌هایی با محوریت داستان‌های عاشقانه‌ و پایانی تلخ و غم‌انگیز. اما رمان‌های این نویسندگان هیچ‌گاه داستانی در برابر عشق، شور و هیجان عاشقی تلقی نمی‌شدند. بامداد خمار با زیرکی خواننده را در موقعیت ترس قرار می‌داد؛ آیندۀ سیاه و تاریک محبوبه، که پس از بی‌توجهی به توصیه‌های مادرش رقم خورد، دقیقاً همان توصیه‌هایی که بر زبان مادر سودابه جاری می‌شد. در جامعه‌ای که عرف و قانون تلاش می‌کند زن را دارایی مرد معرفی کند، طبیعی بود که داستانی‌کردن «fictionalize» پیامدهای تخطی‌ از عرف و سنت مسلط در رمان بامداد خمار، مدرنیست‌های مدافع حقوق زنان و زندگی مدرن را خشمگین کند. اما با همۀ بحث‌ها و مناقشه‌ها هنوز یک سؤال به‌درستی جواب داده نشده بود؛ سؤالی که محور اصلی مقالۀ نجم‌آبادی است:

«چرا خوانندگان باید از رمانی که شور و اشتیاق جوانی را محکوم می‌کند لذت ببرند؟»

«صبحانه»، ادوارد وویار، 1994

بامداد خمار از دیدگاه افسانه نجم‌آبادی

زندگی شهری اواسط دهۀ هشتاد به‌نسبت ده سال پیش از خود به‌روشنی تغییر کرده بود. تغییراتی که بدون شک مدیون تلاش‌ها و مبارزات زنان از گروه‌های مختلف اجتماعی بود. تلاشی که توانسته بود تاحدی عرف و قانون مسلط را چند گام به عقب براند. در دهۀ هشتاد قدم‌زدن دخترها و پسرها در خیابان دیگر یک تصویر عجیب و ممنوعه محسوب نمی‌شد. جامعه تغییر کرده بود. در همین دوران بود که بامداد خمار با تیراژهای ده‌هزارتایی به فروش می‌رسید. اما آیا دست‌کم بخش زیادی از مخاطبان بامداد خمار از همان قشری نبودند که با مبارزه در زندگی روزمرۀ خود توانسته بودند فشارهای عرفی و قانونی مسلط را کمی به عقب برانند؟ پس چرا بامداد خمار این همه خوانده شد؟ از نظر نجم‌آبادی خشم منتقدان، و ستایش محافظه‌کارانه از بامداد خمار، همگی مستلزم یک فرض اشتباه دربارۀ محبوبیت این کتاب بود: منتقدان، مخاطبانِ بامداد خمار را زنان «منفعل و کم‌سوادی» در نظر می‌گیرند که در مواجهه با رمان به همان مسیری می‌روند که نویسنده تعیین کرده است. نجم‌آبادی می‌گوید رمان می‌خواهد از نوعی «خرد سنتی» در برابر «عصیانگری زن جوان» دفاع کند، بااین‌حال حضور سودابه به‌عنوان شنوندۀ مخالف داستان اخلاقی و تأدیبی عمه‌اش محبوبه، همان راه مخالفتی است که تجربۀ خوانندگان با این رمان را شکل داده است. چون برخلاف فرضیه‌های رایج مخاطبان در مواجهه با متن و درون‌مایه‌های آن منفعل نیستند. بنابه استدلال نجم‌آبادی می‌توان گفت منتقدان در ریشه‌یابی دلایل محبوبیت بامداد خمار و «رمان‌های عاشقانۀ عامه‌پسند» از فرضیه‌های ساده‌انگارانه و ناکافی استفاده کردند: خوانندگان بامداد خمار برای پندهای اخلاقی‌ و محافظه‌کارانه سراغ این رمان نمی‌رفتند. فارغ از نگاه اخلاقی واپس‌گرایانۀ اصل روایت، مناقشه‌ای که در این رمان مطرح است مسئلۀ رابطۀ والدین و فرزند است. مسئلۀ موجود و حقیقی جامعه که مخاطبان در این رمان به‌دنبال آن‌اند. همان‌طور که در پایان‌بندی بامداد خمار انتخاب اصلی سودابه نشان داده نمی‌شود، نمی‌توان پذیرفت که مخاطبان درون‌مایه‌های اخلاقی کتاب را پذیرفته‌اند. رمان بامداد خمار خواسته یا ناخواسته تعارضات نسلی، ایدئولوژیک و سیاسی را در خود حمل می‌کند. عشق را بدون جسارت و عصیان‌گری نمی‌توان تصور کرد، و این فرضیه همان‌قدر که می‌تواند دگرگونی‌های جامعه را نشان دهد، می‌تواند محبوبیت کتابی را توضیح دهد که تمام تلاشش مقابله با میل یک نسل برای عصیانگری و عشق‌ورزیدن است.

بامداد خمار
نویسنده: فتانه حاج سیدجوادی
ناشر: البرز
قیمت: ۳۴۲,۰۰۰ تومان
خرید آنلاین این کتاب
دیدگاه کاربران
هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.
دیدگاه خود را بنویسید: