تمایز داستان و ناداستان

    در این مطلب می‌خوانید:

همه آنچه باید درباره داستان و ناداستان بدانید

اگر همین الان دوستی از شما می‌پرسید «از کجا می‌توان فهمید یک کتاب داستان است یا ناداستان؟» چه جوابی به او می‌دادید؟ اول به این فکر می‌کنید که چطور این دو دسته را از هم تفکیک کنید، تصور درستی دارید تا اینکه کسی از شما می‌خواهد که این تفاوت را به زبان خودتان بیان کنید. ساده به نظر می‌رسد، نه؟ فقط می‌توانید بگویید «داستان خیالی است، درحالی‌که ناداستان حقیقی است.» اما گاهی این دو دسته هم‌پوشانی دارند. داستان می‌تواند فکت‌ها را به کار ‌گیرد و ناداستان ممکن است از عنصر خیال استفاده کند. اگر شما داورِ جدالِ بین داستان و ناداستان ‌بودید چه خصیصه‌هایی را به هریک از این دو نسبت می‌دادید؟ آیا داستان همواره در کارِ جعل چیزهاست؟ آیا ناداستان رسمی‌تر و در شرحِ جزئیات دقیق‌تر است؟ آیا یک قصۀ کوتاه همواره داستان به شمار می‌آید؟ آیا مقاله‌ای که در یک مجله چاپ شده همواره به‌طور کامل ناداستان محسوب می‌شود؟ به‌هرحال هیچ مرزبندی دقیق و روشنی دراین‌باره وجود ندارد. اما قطعاً شیوه‌ای برای پی‌بردن به تفاوت داستان و ناداستان وجود دارد. و امیدوارم شما برای خواندن مابقی این متن به قدر کافی کنجکاو باشید.

«پرترۀ زنی جوان در حال مطالعه»، دین کورنول، 1960_1892

تفاوت بین داستان و ناداستان

کتاب‌‌های داستان و ناداستان بنابه دلایلی هریک به ژانرهای متفاوتی تعلق دارند. اما همان‌قدر که یک داستانِ قصه‌پرداز مجبور نیست کاملاً بر خیال اتکا کند، لزومی ندارد هر قطعۀ ناداستان نیز حتماً خشک، بی‌روح و عاری از تخیل باشد. به آخرین رمانی که خوانده‌اید فکر کنید؛ رمانی که فرضاً در آن جزئیات موثقی دربارۀ یک مکان ویژه یا یک آلت قتالۀ خاص آمده است. آن جزئیات حقیقی بودند اما داستان و شخصیت‌های آن ساختگی، هرچند آن جزئیات احتمالاً اقتباسی آزاد از وقایع حقیقی و آدم‌های واقعی بوده‌اند. حالا جالب‌توجه‌ترین مقاله‌ای را که اخیراً در روزنامه یا مجله‌ای خوانده‌اید در نظر آورید. احتمالاً آن مقاله از همان جملۀ اول توجه شما را حسابی به خود جلب کرده البته نه با واقعیت‌های خشک و بی‌روح، که با یک نثر رواییِ شیوا و متناسب. اما برای اینکه به‌نحوی آشکارتر متوجه شویم که چگونه داستان را از ناداستان متمایز ‌کنیم باید بدانیم هرکدامشان چیست.

خواننده (ماری فانتن لاتور، خواهر نقاش)، آنری فانتن لاتور، 1861

داستان چیست

داستان نثری است که رویدادها و آدم‌های خیالی را توصیف می‌کند. داستان همچنین می‌تواند حکایتی واقعی را بردارد و جزئیات مهم آن را تغییر دهد تا روایتی جدید اما نه واقعی خلق کند. بنابراین آیا رمان داستان به شمار می‌رود یا ناداستان؟ واژۀ «رمان» را در فرهنگ لغت جست‌وجو کنید، در تعریف آن چنین خواهید دید: «یک روایت منثور ساختگی، مبتنی‌بر داستان‌سرایی، در قالب کتاب...» بنابراین رمان همواره اثری از جنس داستان است. از طرف دیگر قصه‌های کوتاه نیز می‌توانند ساختگی یا واقعی باشند. در مورد دوم، یعنی قصه‌های کوتاهی که بر رویدادی واقعی اتکا دارند، اگر مؤلف در حالِ تعریف‌کردن یک داستان واقعی به‌طرزی گیرا و جذاب باشد، آنگاه آن را «ناداستان خلاق» می‌نامیم. به‌این‌ترتیب، برخی از نمونه‌های متداول داستان چه هستند؟

  • رمان‌های جنایی، رمان کوتاه، موسوم به نووِلا، و داستان‌های کوتاه (از جمله داستان‌هایی در ژانر فرعیِ Cozy، که ژانری فرعی از جنس رازآلود یا جنایی است که در آن مضامینی چون روابط جنسی یا خشونت در پس‌زمینه یا پشت پرده رخ می‌دهند و یک کارآگاه آماتور به‌عنوان پروتاگونیست در شهری کوچک یا موقعیتی محدود به جست‌وجوی سرنخ‌ها می‌رود.)
  • سری‌ داستان‌های کوتاه تخیلی (به‌عبارتی داستان‌هایی که «در واقعیت رخ نداده‌اند» یا «داستان‌هایی که صحت ندارند»)
  • رمان‌های ترسناک (ژانر هارور)، رمان‌های کوتاه یا همان نووِلا و داستان‌های کوتاه
  • فیلم‌های ساخته‌شده براساس رمان‌ها یا براساس شخصیت‌هایی از یک مجموعه داستان
  • سریال‌های تلویزیونی درام، کمدی، ساتیر یا هجویه و طنز، «تله‌نوولا (رمان‌های کوتاه تبدیل‌شده به سری تلویزیونی)» و مانند آن.
«زنی در حال مطالعه»، کورودا سیکی، 1890

آثاری براساس داستان واقعی

اما شاید این سؤال برایتان پیش بیاید: شرح‌ها یا گزارش‌هایی که براساس داستان‌های واقعی به‌صورت قصه درآمده‌اند تکلیفشان چیست؟ وقتی هالیوود اجازۀ ساختِ نسخۀ سینماییِ یک فیلم را براساس یک داستان واقعی می‌گیرد، آن‌وقت با چه طرف هستیم؟ بسیار خب یحتمل می‌دانید که تاکنون این‌طور بوده که هرجا گزارۀ «براساس داستان واقعی» را دیدید، هیچ ضمانتی در کار نیست که همۀ جزئیات حقیقی یا راست باشند. تنها درصورتی‌که با فیلم مستند طرف باشیم می‌توان پذیرفت که واقعاً «براساس داستان واقعی» ساخته شده است وگرنه وقتی گزارۀ «مجوز هنری» به گوشتان خورد پس با اطمینان خاطر می‌توانید آن نسخۀ هالیوودی از قصه را ذیل عنوان «داستان» دسته‌بندی کنید خصوصاً اگر از این مسئله آگاه باشید که دست‌کم یکی از جزئیات حیاتی یا تعیین‌کنندۀ آن اثر حقیقی نیست. برای نمونه اگر اقتباس هالیوودی، دختری را جایگزین پسری کند یا صحنه را از آلبرتای کانادا به مونتانا تغییر دهد، آنگاه شما با گزارشی ساختگی از قصه سروکار دارید. یا اگر شخصی تاریخ جنگ‌های صلیبی را طوری از نو شرح دهد که زامبی‌ها یا مخلوقاتِ اساطیری در آن وجود داشته باشند، پس به‌حتم اثر خلق‌شدۀ جدید اثری ا‌ست از جنس داستان. اما چه می‌شود اگر کسی گزارش دقیقی از تجربه‌های دوران دبیرستانش را به رشتۀ تحریر درآورده باشد؛ شرحی که در آن بی‌مبالاتی‌های پرسنل مدرسه و هم‌مدرسه‌ای‌ها برملا شود و فقط اسامی «شخصیت‌ها» تغییر داده شده باشد تا جلوی دادخواهی احتمالی گرفته شود. آن‌وقت چه؟ درصورتی‌که از نام‌های متفاوتی در اثر استفاده شود اما بااین‌حال به‌سادگی بتوان شخصیت‌هایی که مرتکب کارهای ناشایست شده‌اند را تشخیص داد، باز هم شاید امکان دادخواهی برای افراد حقیقی وجود داشته باشد. اما تصمیم‌گیری در این باب به وکیل مربوط می‌شود. داستان وانمود نمی‌کند که ناداستان است. داستان مسئولیتی در قبال انحراف‌ از حقیقت ندارد. بلکه برعکس، داستان خود بیشترین انحرافات از حقیقت را پدید می‌آورد. همچنین داستان برای اینکه قصه‌ای از کار درآورد که بیشترین قابلیتِ نقل‌کردن برای مخاطبش داشته باشد، از عناصر حقیقی حداکثرِ استفاده را می‌برد. برخی نمونه‌های دقیقِ داستان از این قرارند:

  • رمان‌هایی همچون هابیت و ارباب حلقه‌ها اثر جی. آر. آر. تالکین و فیلم‌هایی که براساس آنها ساخته شده‌اند.
  • سریال‌های تلویزیونی همچون دکتر هو، فرینج و استارگیت: آتلانتیس
  • سری‌ داستان کوتاه‌هایی چون ریتا هیورث و رستگاری در شائوشنگ اثر استیفن کینگ
«فضای داخلی»، فلیکس والوتون، 1905

ناداستان چیست

ناداستان نثری روایی است در خدمت فکت‌ها یا امور واقعی. هدف ناداستان انتقال وفادارانۀ آن چیزی است که بنابر فکت‌های واقعی کاملاً صحت یا حقیقت دارد، درهمان‌حال که مؤلف می‌تواند عقاید یا برداشت‌هایش را نیز در واکنش به آن واقعیت‌ها با مخاطب به اشتراک بگذارد. تمام آنچه که در ادامه می‌آید نمونه‌های متداول کتاب‌های ناداستان محسوب می‌شود:

  • زندگی‌نامه‌ها، خودشرح‌حال‌نگاری‌ها و کتاب‌های خاطرات
  • کتاب‌هایی شامل جستارها، تحشیه‌ها و تفسیرها یا مصاحبه‌ها
  • کتاب‌های خودآموز (رشد شخصی، بهداشت عاطفی، کتاب‌های مربوط به روابط و مانند آن)
  • کتاب‌ها یا پست‌های وبلاگی دربارۀ اینکه چگونه فلان کار را انجام دهیم (از جمله درباب فرزندداری شایسته، شیوه‌های رتق‌و‌فتق امور یا سروسامان‌دادن به زندگی، خودآموزی دربارۀ چطور خودمان از پس برخی تعمیرات یا پروژه‌ها برآییم و نظایر آنها)
  • کتاب‌های علمی (شامل سلامت و تغذیه، روان‌شناسی، مهندسی و مانند آن)
  • کتاب‌های هنری (کتاب‌های نفیس که در آنها می‌توان به مطالعه و تماشای «آثار یک هنرمند مطرح یا یک مکتب هنری خاص» نشست)
  • کتاب‌ها، مقاله‌ها و سایر نوشته‌ها دربارۀ مذهب یا معنویت
  • کتاب‌های سفری یا سفرنامه‌ای یا پست‌های وبلاگی دربارۀ سیاحت یا مسافرت
  • آثار مستند

اینها نمونه‌های کمابیش مختصری از ناداستان هستند.

چند سالتان بود وقتی نخستین یادداشت پژوهشی‌تان را نوشتید؟ آیا به یاد دارید که می‌بایست تا چه حد از لحاظ شفافیت و روراست‌بودنِ واقعیت‌ها دقت به خرج می‌دادید و به منابعتان اشاره می‌کردید؟ آیا به یاد دارید آخرین‌بار چه زمانی بود که مجبور شدید با استدلالی منطقی از موضعتان دفاع کنید؛ مجبور شدید هر فرضیۀ مطرح‌شده را اثبات کنید تا از این مسئله اطمینان حاصل شود برهان‌آوری‌تان نه‌تنها معتبر که دقیق است؟ یک فرض کاذب یا جزئیاتی نادرست برای گزک‌دادن دست دشمنانی که سودای زمین‌زدنتان را در سر دارند کفایت می‌کند. ناداستان همواره یک قصه را نقل نمی‌کند اما اعتبار و کارآمدیِ ناداستان به صداقت نویسنده بستگی دارد. ناداستان خلاق به این نیز بستگی دارد که مؤلف بتواند حقایق را طوری منتقل کند که خواننده دچار ملال نشود و خوابش نبرد. ناداستان به معنای غیرخیالی نیست؛ ناداستان خلاقه‌ای که خوب نوشته شده باشد به تخیل متوسل می‌شود، درحالی‌که هم‌زمان اطلاعات یا حقایق عینی و واقعی را نیز هم‌رسانی می‌کند. حقیقت چیزی است که صرفاً وجود دارد؛ اما خلاقیت و مهارت چیزهایی هستند که به موجب آنها درک و هضمِ حقیقت آسان‌تر می‌شود. آنچه به ناداستان معنا می‌دهد وفاداری‌اش به حقیقت یا به امور واقعی است. ازاین‌رو ناداستان می‌تواند قصه‌ای را حکایت کند اما هیچ‌گاه حقیقت را قربانیِ قصه‌گویی نمی‌کند. برخی از نمونه‌های ناداستان از این قرارند:

  • خاطرات میشل اوباما، کتابی با عنوانِ شدن
  • کتاب خودآموز دیل کارنگی، چطور دوست پیدا کنیم و بر آدم‌ها تأثیر بگذاریم
  • جهان زیبا اثر برایان گرین
«جغرافی‌دان»، یوهانس ورمیر، 1669_1668

خلاصه داستان و ناداستان

اگر علاقه‌مند به خلاصه یا جان کلام هستید (البته تاجایی‌که این جان کلام سطحی و بی‌خاصیت نباشد) می‌توانید برای دوستان پرسش‌گرتان آنچه در ادامه می‌آید را بگویید:

هدف داستان این است، قصه‌ای تعریف کند که ممکن است در آن عناصر حقیقی هم وجود داشته باشد اما این قصه به‌هیچ‌وجه گزارشی از یک واقعیت عینی نیست.

اصلاً لازم نیست که داستان شرح عینیِ واقعیت باشد؛ صحت مبتنی بر واقعیت منبع قدرت داستان نیست.

همواره تأثیر قصه مهم‌تر از هر چیز دیگر است.

هدف ناداستان هم‌رسانی‌کردنِ واقعیت‌ها و پرسش‌ها، اندیشه‌ها و عقاید مربوط به آ‌نهاست.

ناداستان می‌تواند قصه‌ای نقل کند اما دلیل وجودیِ ناداستان حقیقت‌جویی است. ناداستان هیچ‌گاه صحت و درستی واقعیت‌بنیان را فدای ساخت داستان‌های خوش‌رنگ‌ولعاب نمی‌کند. [ضمن آنکه البته خود واقعیات نیز می‌توانند پرمایه و خوش‌رنگ‌ولعاب باشند.]

بنابراین، قصه برای داستان، حتی اغلب اوقات به بهای چشم‌پوشی بر واقعیت، در درجۀ اول اهمیت دارد؛ و برای ناداستان حقیقی‌بودن ارجحیت دارد، گرچه ناداستان نیز می‌تواند از فن قصه‌گویی استفاده کند. کدام‌یک از این دو برای شما ارجحیت دارد؟ یا شاید شما هم برای داستان و هم برای ناداستان وقت می‌گذارید؟ فرقی نمی‌کند که اکنون چه کتابی در فهرست «مطالعۀ» شما جای دارد، کنجکاوی و تخیل شما می‌تواند بر هرآنچه امروز انجام می‌دهید تأثیر بگذارد.

«اتاقی در نیویورک»، ادوارد هاپر، 1932
دیدگاه کاربران
هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.
دیدگاه خود را بنویسید: