ادبیات علمی‌تخیلی و گرمایش زمین

    در این مطلب می‌خوانید:

«همۀ رمان‌هایی که امروزه نوشته می‌شوند باید دربارۀ تغییرات اقلیمی باشند، مگر اینکه فانتزی باشند. رمان‌های واقع‌گرایانه‌ای که تغییرات اقلیمی را نادیده می‌گیرند، رمان‌های فانتزی‌ا‌ند، ژانرند.»

جین راوسن

آینده به زمان حال می‌لغزد

آمیتاو گوش رمان‌نویس هندی زمانی این سؤال را مطرح کرده بود که «چرا تعداد کمی از نویسندگان در داستان‌های خود به تغییرات اقلیمی می‌پردازند؟» با توجه ‌به شمار زیاد رمان‌هایی که در سال‌های گذشته، تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن را در متن خود قرار داده‌اند، خواستۀ آمیتاو گوش خیلی زود عملی شده است؛ حالا که پیامدهای تغییرات اقلیمی آشکارتر از هر زمان دیگری پیش چشم ما قرار دارد، می‌توان گفت داستان‌نویسان کمی هستند که درمورد چیزی به‌جز تغییرات اقلیمی می‌نویسند و فکر می‌کنند؛ برهم‌خوردن تعادل دمایی زمین به‌شکل آتش‌سوزی‌ها، آب‌شدن یخ‌های قطبی و گرمای بی‌سابقه در جای‌جای زمین آشکار می‌شود و هرچه می‌گذرد بر شمار داستان‌ها و ناداستان‌های حول پیامدهای تغییرات اقلیمی افزوده می‌شود. اما پیش از این فراگیری، ژانر ادبی‌ خاصی وجود داشت که بیشترین تمرکزش بر رفتار انسان با محیط پیرامونش بود. به‌طور خاص در میانه‌های قرن بیستم داستان‌های گمانه‌زن یا ادبیات ژانری، بدون اغراق به‌عنوان نمایندۀ اصلی تغییرات اقلیمی در ادبیات، یک‌تنه توانست زبان توصیفی حول تغییرات اقلیمی را گسترش دهد. ادبیات علمی‌تخیلی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین زیرشاخه‌های داستان‌های گمانه‌زن در قرن بیستم است و تمرکز این یادداشت بر نقش ادبیات علمی‌تخیلی در تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن خواهد بود. ادبیاتی که بیش از یک سده نقش مهمی ایفا کرده است در واقعیت‌بخشیدن به تخیل‌‌های آینده‌نگرانۀ انسانی درمورد پیامدها و مخاطرات تغییرات اقلیمی. تأکید بر ارتباط ژانر علمی‌تخیلی و مسئلۀ گرمایش زمین، چند ویژگی و خاصیت مشترک میان آنها را برجسته می‌کند. تحولات حوزۀ علم و تکنولوژی را می‌توان مهم‌ترین مضمون دانست، و آیندۀ زمین را مهم‌ترین دغدغۀ مشترک میان نویسندگان داستان‌های علمی‌تخیلی و پژوهشگران و دانشمندان حوزۀ محیط‌زیست نامید. شکافتن این دو سرفصل به‌نوعی پاسخ‌دادن به سؤال اصلی این یادداشت خواهد بود؛ چرا و چگونه تاریخ ادبیات علمی‌تخیلی به مسئلۀ تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن گره خورده است؟

رمان روز پنجم نوشتۀ فرانک شتسینگ که در سال 2004 منتشر شد نمونۀ مناسبی است از تلاقی ادبیات علمی‌تخیلی و تغییرات اقلیمی. مرورکردن خط داستانی این رمان می‌تواند نشان دهد که توان خیال‌پردازی ادبیات در قرن بیست‌ویکم تا چه حد قدرتمند شده است.

معرفی کتاب روز پنجم داستانی درباره آینده زمین

ژانر: علمی‌تخیلی|وحشت

زندگی در ظاهر به‌شکل طبیعی جریان دارد. اما در عمق دریاها و اقیانوس‌ها چیزی درحال تغییرکردن است که از چشم ما ساکنان کره ‌زمین دور مانده است. کرم‌هایی که به‌تازگی در عمق هزارپایی سواحل شمالی اروپا پیدا شده‌اند، عجیب و غیرطبیعی‌اند؛ آنها آرواره‌های غیرضروری‌ اجداد منقرض‌شدۀ خود را در دهان دارند. زیست‌شناسی که روی بدن آنها مطالعه می‌کند فرضیه‌ای عجیب و ترسناک در ذهن دارد؛ کرم‌ها درحال جویدن سطوح یخی کف اقیانوس‌اند که سرانجام به آزادشدن حجم عظیمی از متان و هیدرات از اعماق زمین منجر می‌شود و می‌تواند تمام دامنۀ اروپا را ناپایدار و تخریب کند. هم‌زمان در سواحل کانادا کشتی‌ها مورد حملۀ گونه‌های مختلف نهنگ‌ قرار گرفته‌اند. در کشور فرانسه یک خرچنگ در مقابل چشمان سرآشپز می‌ترکد، او و سایر پرسنل رستوران مسموم می‌شوند. فرسنگ‌ها دورتر در سواحل استرالیا، میلیون‌ها عروس‌‌دریایی سَمی، به مردم حمله می‌کنند. در آب‌های آزاد گوش‌ماهی‌ها به بدنۀ کشتی‌ها می‌چسبند و آنها را متوقف می‌کنند. ماهی‌گیران ناپدید می‌شوند و زنجیرۀ حوادث یکی پس از دیگری موج وحشت را در سطح اقیانوس جاری می‌کند. زمین مورد حملۀ انواع گونه‌ها قرار گرفته است.

«تمامی نواحی به‌لحاظ زمین‌شناسی در یک چشم‌به‌هم‌زدن تغییر چهره داده‌اند. پیامد این فاجعه برای کل جامعۀ بشری هنوز قابل پیش‌بینی نیست، ولی برای اقتصاد جهانی ویرانگر است. پاره‌ای از شهرهای بندری مهم جهان کمابیش نابود شده‌اند. صنعت عظیم استخراج نفت و گاز در کمتر از چند ساعت نابود شده.» (روز پنجم)

فرضیۀ‌ روز پنجم در پنج فصل جداگانه درخلال پررنگ‌شدن یک فاجعۀ زیست‌محیطی مطرح می‌شود؛ روزی که زمین تمامی ویژگی‌هایی که حیات انسان و سایر گونه‌ها را ممکن ساخته از دست می‌دهد. آیا پیش از فرارسیدن چنین روزی امکان شکل‌گیری اتحادی فراگیر در مقابل فجایع زیست‌محیطی فراهم خواهد شد؟

روز پنجم نمونه‌ای از خیال‌پردازی داستانی-علمی درمورد آیندۀ ساکنان زمین است. داستان‌های آینده‌نگرانه و گمانه‌زن با هر رویکرد و انگیزه‌ای، خواسته یا ناخواسته تصورات ما را از آیندۀ نامعلوم گسترش می‌دهند. یک رمان آینده‌نگرانه جهانی را خلق می‌کند که بر بستری از واقعیت‌های جهان کنونی، ممکن‌ها و ناممکن‌های آینده استوار است. فکرکردن به عوامل مؤثر در آینده‌های نامعلوم است که داستان‌نویس را در زمان خلق جهان داستانی وادار می‌کند تا به سرفصل‌هایی چون دگرگونی‌های حوزۀ علم و تکنولوژی، رقابت‌ نیروهای سیاسی، جنگ‌های بزرگ و مهم‌تر از همه تغییرات اقلیمی و پیامدهایش فکر کند.

پیشینه داستان‌های گمانه‌زن

فراگیری اصطلاح «داستان‌‌های گمانه‌‌زن» در نتیجۀ مناقشات و ابهام‌های تعریف ژانرهای ادبی معاصر، توسط منتقدین و نویسندگانی چون هارلن الیسون و جی. آر. آر. تالکین شکل گرفت. این اصطلاح می‌توانست به‌نحو روشن‌تری ژانرهای داستانی مثل علمی‌تخیلی، تاریخِ جایگزین، فانتزی، رازآلود و وحشت را در خود بگنجاند. وجه مشترک تمامی این گونه‌های ادبی فاصله‌گرفتن از محدودۀ زندگی اجتماعی انسان، و یا ادغام عناصر جادویی و خیال‌انگیز با منطق زندگی اجتماعی بود. دورشدن از فضای رایج در جهانِ داستانی موسوم به ادبیات واقع‌گرایانه، و به‌هم‌زدن جهان فیزیکی و زیست‌شناسانۀ انسانی، مسیرهای متعددی را در داستان‌پردازی ایجاد کرد. مسیرهایی که در میانۀ قرن بیستم به‌قدری از ادبیات واقع‌گرایانه دور شدند که به‌سختی زیر یک چتر و تعریف مشخص قرار می‌گرفتند. با این حساب تأکید بر ویژگی گمانه‌زنانه در داستان‌های خیال‌انگیز، می‌توانست فصل مشترک ادبیات وحشت و ترس، خیال‌پردازی‌های علمی و تکنولوژیک و داستان جادوگران، دیوان و پریان محسوب شود. گمانه‌زنی می‌توانست تنگناها و تناقضات زندگی صنعتی جهان مدرن را به داستان‌های پریان و دیوان پیوند بزند. در زمانه‌ای که مرزهای میان واقعیت و خیال توسط دانش و علوم شناختی با دقت حصارکشی شد، داستان‌های گمانه‌زن بودند که به سرزمین خیالی جادوگران سفر می‌کردند. جهان‌های خیالی خلق‌شده در ادبیات گمانه‌زن با اسطوره‌ها و افسانه‌های دنیای قدیم تفاوت داشتند، و این تفاوت به‌واسطۀ پیشرفت جنون‌آسای علم و تکنولوژی، تحولات اجتماعی و سیاسی رقم خورد. در نتیجۀ این تمایز، و با ترکیب علم و تکنولوژی جدید با داستان‌های جادویی و خیال‌انگیزِ جهان قدیم، هیولای تازه‌ای متولد شد؛ فرانکنشتاین.

«توفان»، ادوارد مونک، 1893

همه داستان‌های علمی‌تخیلی از شنل مری شلی آمده‌اند

علمی‌تخیلی به‌عنوان یک ژانرِ دربرگیرندۀ داستان‌ها، خود نامی پردردسر است که ابهامات و مناقشات خاص خود را دارد. اکثر اوقات نمی‌توان به‌سادگی مرز میان آثار پساآخرالزمانی، وحشت، ماجراجویانه، فانتزی و علمی‌تخیلی را در آثار قرن بیستمی تشخیص داد. آثاری مثل تلماسه، ارباب حلقه‌ها و یا مجموعۀ ‌تلویزیونی چرنوبیل نشانه‌های مشترک و هم‌زمان متفاوتی از زیرژانرهای گمانه‌زن در خود دارند که تشخیص مرز میانِ آنها بحث‌برانگیز است. آیا هر داستانی که علم و تکنولوژی را در متن خود قرار داده می‌توان علمی‌تخیلی نامید؟ بااین‌حال احتمالاً روشن‌ترین و سرراست‌ترین معیار برای تشخیص اینکه یک داستان در ژانر علمی‌تخیلی می‌گنجد یا نه پیرنگ رمان فرانکنشتاین یا پرومتۀ مدرن نوشتۀ مری شلی باشد. پس اگر شک دارید که داستانی علمی‌تخیلی است یا نه، کافی‌ است ببینید که هیولای فرانکنشتاین در آن نفس می‌کشد؟

اغراق نیست اگر بگوییم مری شلی با نوشتن رمان فرانکنشتاین در میانه‌های قرن نوزدهم، تمام ادبیات گمانه‌زن را مدیون خود کرد. دکتر جوانی که با ترکیب علم پزشکی جدید و علوم سنتی توانست یک جسد را زنده کند. داستانی که هم عناصر وحشت و ترس را در خود گنجاند، هم جادو و خیال و هم‌زمان علم و تکنولوژی را. اما مهم‌تر از هر چیزی فرانکنشتاین حاوی مهم‌ترین چالش‌‌ها و تناقضات زندگی انسان مدرن بود «مخلوقی که علیه خالق خود برمی‌خیزد.» اوایل قرن نوزدهم که مری شلی فرانکنشتاین را با نگاهی به افسانۀ پرومته نوشت، تبعات جاه‌طلبی‌های تمدن مدرن هنوز به‌طور کامل آشکار نشده بود. وقتی که مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ به‌طور مشترک مانیفست کمونیست را منتشر کردند، سه دهه از نگارش رمان فرانکنشتاین می‌گذشت. رمان فرانکنشتاین با بسیاری از متون انتقادی پیرامون زندگی مدرن انسان هم‌خوانی داشت؛ وقتی انعکاس جاه‌طلبی‌های انسان به تهدیدی برای بقای او بدل می‌شود. تکنولوژی پیشرفت می‌کند و قدرت انسان برای آسیب‌زدن به خود و محیط‌ پیرامونش بیشتر می‌شود. همان‌طور که دکتر فرانکنشتاین علوم سنتی را با علم جدید می‌آمیزد، ایده‌های شرورانه از سد تحولات و انقلاب‌های فکری و اجتماعی می‌گذرند و در جهان جدید منتشر می‌شوند. دکتر فرانکنشتاین می‌تواند قضیۀ جی. رابرت اوپنهایمر باشد که ناخواسته بمب اتم را وارد تاریخ کرد. دکتر فرانکنشتاین خود تکنولوژی نیست، بلکه موجود ابزارسازی است که توانایی‌ها و جاه‌طلبی‌هایش توسعه یافته ولی نمی‌تواند پیامدهای جاه‌طلبی‌هایش را کنترل کند.

ازاین‌رو تمامی داستان‌های علمی‌تخیلی به‌نوعی پانوشتی بر رمان فرانکنشتاین محسوب می‌شوند. کافی است نگاه کنیم به مهم‌ترین آثار علمی‌تخیلی تاریخ براساس محبوبیت و تأثیرگذاری بر ادبیات پس از خود؛ بنیاد اثر آیزاک آسیموف در حدود پنجاه‌هزار سال آینده می‌گذرد، سال‌هایی که جامعۀ انسانی به پهنای کهکشان‌ها بسط پیدا کرده اما خطر نابودی، کل تمدن انسانی را در بر می‌گیرد، و انسانی که بر فراز کهکشان‌ها ایستاده است همچنان نمی‌تواند با پیامدهای اعمال و رفتارش مواجه شود. تلماسه به شیوه‌ای ظریف و پیچیده جوامعی ملوک‌الطوایفی را در یک فضای پساآخرالزمانی، در دورانی به نام جهاد باتلری به تصویر می‌کشد که گرما و بی‌آبی کلیت زیست انسانی را به گونه‌ای متفاوت شکل داده است.

«آیا اندرویدها خواب گوسفندبرقی می‌بینند؟»

در دهۀ شصت قرن بیستم، حدود پنجاه سال پس از خود را به تصویر می‌کشد که پس از روی‌دادن جنگی هسته‌ای، بخش‌های بزرگی از زمین آلوده و غیرقابل‌زیست شده است. در این دوران دولت‌ها تلاش می‌کنند تا بازماندگان را که از نظر ذهنی و بدنی سالم تلقی می‌شوند، برای ادامه‌یافتن تمدن بشری به ماه ببرند.

در هرکدام از این رمان‌ها که می‌خوانید، هیولای فرانکنشتاین به اشکال مختلف حضور دارد و نگاهتان می‌کند. این هیولا می‌تواند هوش مصنوعی، بمب هسته‌ای، یک ایدئولوژی سیاسی، نوعی مذهب مسلط‌شده و یا پیامدهای تغییرات اقلیمی باشد. هیولا هرچه هست صورت‌مسئله تغییری نمی‌کند؛ انسان با پیامدهای رفتارش به‌شکل تهدیدی بزرگ مواجه خواهد شد.

هیولای فرانکنشتاین و پیامدهای تغییرات اقلیمی

یک چالش گیج‌کننده در داستان‌های علمی‌تخیلی، حدوحدود علم و تکنولوژی است. آیا داستان‌های زامبی‌ در سینما و صنعت ویدئوگیم را می‌توان علمی‌تخیلی نامید؟ آیا فراگیرشدن یک بیماری در یک جامعۀ فرضی داستانی علمی‌تخیلی است؟ مطمئناً این چالش از تصور و تعریف ما از معنی و ماهیت علم و تکنولوژی می‌آید. اگر تکنولوژی را به معنای عمیق‌تر، آن‌طور که ارسولا لگوین پیشنهاد می‌دهد «کاری که انسان با طبیعت می‌کند» در نظر بگیریم، از محدودیت‌های تنگ‌نظرانۀ علوم جدید آسوده می‌شویم. در این معنی، روشن‌کردن آتش با خُرده‌های چوب و سنگ توسط اجداد‌مان، همان‌قدر تکنولوژی است که یک ماشین لباس‌شویی. از این نظر می‌توان پیوند میان تغییرات اقلیمی با داستان‌های علمی‌تخیلی را روشن‌تر درک کرد. داستان‌های علمی‌تخیلی صرفاً دربارۀ تکنولوژی‌های جدیدی مثل هوش مصنوعی یا ربات‌ها نیست، بلکه دربارۀ تسلط انسان بر محیط پیرامونش است. برخلاف یک باور رایج و فراگیر داستان‌های علمی‌تخیلی خودِ تکنولوژی را به چالش نمی‌کشند، بلکه شیوۀ تسلط انسان بر طبیعت و سایر گونه‌ها را هدف قرار می‌دهند که تکنولوژی امتداد آن محسوب می‌شود. بسیاری از جامعه‌شناسان و فیلسوفان انسان را حیوان ابزارساز دانسته‌اند. تکنولوژی از این نظر بسط بدن انسان است. ماشین‌، کشتی‌ و هواپیما عمل راه‌رفتن را سرعت دادند، کتاب و اینترنت امتداد حافظۀ انسان محسوب می‌شوند و کامپیوتر و هوش مصنوعی امتداد ظرفیت‌های ذهنی انسان. به‌همین‌ترتیب ربات‌ها و ماشین‌های صنعتی دست‌های انسانند. با این حساب رمان فرانکنشتاین نمی‌خواهد توسعۀ علم و تکنولوژی در جهان جدید را نکوهش کند، بلکه انعکاس خصوصیت‌های ویرانگر انسان را در ظرفیت‌های تکنولوژی جدید پررنگ می‌کند. بنابراین اغلب داستان‌های علمی‌تخیلی، داستان خلق چیزی ا‌ست در جهانی که آمادۀ میزبانی از او نیست. امروز کمتر کسی است که تغییرات اقلیمی را در امتداد فعالیت‌های ماجراجویانۀ انسان در نظر نگیرد. حتی اغلب سیاست‌مداران (احتمالاً به‌جز دونالد ترامپ و تعدادی از جمهوری‌خواه‌ها) صحت این رابطه را پذیرفته‌اند. بااین‌حساب تغییرات اقلیمی و بحران گرمایش زمین در نتیجۀ همان رابطه‌ای است که داستان‌های علمی‌تخیلی به‌عنوان مسئلۀ اصلی خود پذیرفته‌اند. ازهمین‌روست که خیلی قبل‌تر از آنکه مسائل محیط‌زیستی به‌عنوان یک تهدیدِ به ‌رسمیت‌ شناخته‌شده پایشان به ادبیات جهانی باز شود، داستان‌های علمی‌تخیلی از تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن سخن می‌گفتند. جای پای دغدغه‌های محیط‌زیستی را می‌توان به‌سادگی در آثار نویسندگانی چون آلدوس هاکسلی، جی. آر. آر. تالکین، آیزاک آسیموف، جی جی بالارد، فلیپ کی. دیک، ارسولا لگوین و دیگران مشاهده کرد.

گمانه‌زنان آینده‌نگر

پیوند دیگر داستان‌های علمی‌تخیلی و تغییرات اقلیمی به مفهوم آینده گره خورده است. چراکه بسیاری از داستان‌های علمی‌تخیلی در آینده‌ای فرضی می‌گذرند. از سوی دیگر تغییرات اقلیمی به‌عنوان یک مفهوم، از ابتدای امر هشداری بوده است درمورد آینده. هرچند بنابه شواهد، تغییرات اقلیمی حالا اتفاق افتاده است، اما همچنان بخش عمده‌ای از زبان توصیف‌گر تغییرات اقلیمی مشغول کندوکاو دربارۀ آینده‌ای است که انتظار ما را می‌کشد.

وقتی هنری دیوید ثورو، شاعر و طبیعت‌گرای قرن نوزدهمی هشدار می‌داد که «اگر سیارۀ مطبوعی نداشته باشید تا در آن مسکنی بسازید، داشتن مسکن چه فایده‌ای دارد؟» به آینده اشاره داشت. ازاین‌رو شما هم چنانچه بخواهید داستانی روایت کنید که در آینده می‌گذرد، به‌طور طبیعی ناچارید عاملیت تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن را در آیندۀ فرضی در نظر بگیرید. بنابراین هم‌جواری تغییرات اقلیمی و ادبیات علمی‌تخیلی تصادفی نیست. لیست کتاب‌های آینده‌نگرانۀ علمی‌تخیلی بسیار بلند است؛ سه‌گانۀ بنیاد از آیزاک آسیموف، آخرین انسان از مارگارت اتوود، کلارا و خورشید رمان آخر ایشی گورو، ما از یوگنی زامیتاتین، دنیای قشنگ نو از آلدوس هاکسلی و سایرین، هرکدام جهان داستانی خود را در آینده‌ای فرضی‌ ساخته‌اند. آینده‌ای که در آن پیامدهای رفتار انسان با محیط خود به نحوی آشکار شده است. این پیامدها در قالب جنگ‌های بزرگ و زمستان‌های هسته‌ای، متلاشی‌شدن ساختارهای اجتماعی و به‌ویژه تغییرات آب‌وهوایی آشکار شده‌اند. نقطۀ مشترک داستان‌های آینده‌نگر چالش‌های مشترک ساختن جهانی است که امتداد زندگی امروز است. واقعیت‌های این جهان با پروژه‌های بزرگ صنعتی، تصمیمات دولت‌ها، قراردادهای تجاری و مقاومت کسانی که به پیامدهای گرمایش زمین می‌اندیشند گره خورده است. داستان‌های آینده‌نگرانه تصورات انسان دربارۀ نتایج تصمیمات امروز را گسترش می‌دهند و کمک می‌کنند که تصور کنیم زندگی در دورانی که معدل دمایی زمین تغییر کرده است چگونه می‌تواند باشد. دست‌آخر شاید با برجسته‌کردن مخاطرات زندگی در چنین جهانی باشد که انسان بتواند اتحادی فراگیر تشکیل دهد دربرابر کسانی که حیات انسان و سایر گونه‌های زنده را به خطر انداخته‌اند.

دیدگاه کاربران
هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.
دیدگاه خود را بنویسید: