گفتوگوی آذر تشکر و علیرضا تغابنی نویسنده کتاب مماس با اثر
آثار ساختهشدۀ معماری رسوب عوامل و نیروهای مختلفی است که در اطراف ما جریان دارد- در این مطلب میخوانید:
در ماههای اخیر کتاب مماس با اثر مورد توجه اهالی معماری و حتی مخاطبان دیگرحوزهها قرار گرفته است. کتابی که در خلال بررسی یازده پروژۀ معماری ایران، مفاهیم و مسائل بحثبرانگیزی را دربارۀ پروژههای معماری و فضاهای زیست ما مطرح میکند، به این امید که معماری بتواند با دیگر واقعیتهای جاری در شهر به گفتوگو بنشیند. در همین راستا آذر تشکر، جامعهشناس، با علیرضا تغابنی معمار و نویسندۀ این کتاب به گفتوگو نشسته است.
آثاری که در «مماس با اثر» مورد بررسی قرار گرفتهاند، چه نسبتی با مسائل جاری در فضای عمومی دارند؟
تشکر: شاید بهتر باشد با این شروع کنیم که چه شد کتاب مماس با اثر را نوشتید؟
تغابنی: ماجرای شکلگیری کتاب اینطور بود که در سال ۹۵ داور جایزۀ معمار بودم. مجبور شدم نوشتههای زیادی بخوانم و از میان آنها انتخاب کنم. نوشتن متن بیانیۀ داوران جایزۀ معمار بود که باعث شد به نوشتن کتاب فکر کنم. اما این پروژه خودش چهارپنج سال طول کشید. بخشی از این زمان فقط مربوط به مقدمه بود. نهایتاً سال ۱۴۰۰ کتاب به پایان رسید. ایدۀ کلی کتاب این است که عوامل مختلفی به معماری بهعنوانِ یک پدیده شکل میدهند؛ معماری فقط استعداد فردی نیست، آموزش و نهادهای آموزشی نقش مهمی در شکلگیری آن دارند. قانون هست یعنی رابطۀ حاکمیت و کدها، و نشانههایی که از این رابطه در شهر منتشر میشوند. یا اقتصاد و فرازوفرودهای آن. از نظرِ من معماری بهنوعی تهنشینشدن عوامل مختلف جامعه و سیاست است، که درون هر پروژه قابل رؤیت است. بدینترتیب شهرهای ما بهنوعی حاصلِ رسوب قوانیناند، رسوب نگاه جامعهشناختی، رسوب فرهنگی، اقتصادی و سایر مسائل. البته پروژههایی هم وجود دارند که در این گیرودار به جنبههایی از پیشرفت و ارتقا رسیدهاند و توانستهاند معماری را بهعنوان هنر، درجهای جلو ببرند. خیلی جالب است که این موضوع را واشکافی کنیم که چه چیزی باعث میشود چنین پروژههایی بتوانند شکل بگیرند و هر پروژه چه خاصیتهایی دارد، چه قولهایی میدهد، چه کارهایی میکند و چطور انجام میشود.
تشکر: به نظر میرسد فضای گفتوگو در معماری درگیر نوعی دوگانگی است، دوگانگی مربوط به جدایی فضای تئوریک و عمل. انگار که این دو، دو جهان موازیاند که الزاماً کاری بههم ندارند. در زمینۀ تئوری مرتب کتاب و مقالات زیادی در مجلات و وبسایتها ترجمه و تألیف میشود. آنقدر که حالا دربارۀ مفهومی به نام «اشتیاق تئوریک» صحبت میشود. درخصوص ارتباط این دو جهان با هم، و نسبتی که فضای عملی یا میدان با فضای تئوریک خواهد داشت، مسائل بحثبرانگیزی وجود دارد.
تغابنی: درمورد معماری و اندیشیدن و گفتوگو دراینباره، فکر میکنم خود آثار و فضای موجود دریچۀ بهتری باشند. مثلاً نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی باعث شده این آثار قابل بحث یا اندیشیدن شوند. آن جنبهها را تقویت و جنبههایی که در آن ضعف دارند را کمرنگ کنیم. تصور من این است که راه پیشرفت معماریِ ایران از همین مسیر میگذرد. به اعتقاد من تئوریها از دل رصدکردن شرایط موجود و تحلیلکردن آن درمیآیند، با ماهیتی اندیشهگون و آیندهنگرانه،. حداقل در معماری این مصداق تئوریسازی است. در کشورهای غربی که نهادهای دانش را در اختیار دارند، با رصدکردن جایگاه خودشان شروع به تئوریپردازی میکنند. مصرف آن تئوریها از سوی ما ممکن است خیلی کارآمد نباشد. مثلاً در دورۀ ترامپ سبک معماریِ مهم در غرب این بوده که زشتی را راه جدال با سرمایهداری دانستهاند. با این تفکر که سرمایهداری، زیبایی را مصرف میکند و تنها راه مقاومت، تولید معماریهای کوچک، زشت یا طعنهزننده است. درحالحاضر این نگاه در کشور ما قطعاً کار نمیکند. چون نوع سرمایهداری ما با سرمایهداری ترامپ فرق میکند، همینطور نوع ساختوسازمان.
تشکر: به نظر من کتاب مماس با اثر از همین منظر اهمیت بالایی دارد. توجه نویسنده به زمینههای تاریخی و وجوه مختلف زیست امروز. شاید این روش در عرصۀ تولید فرهنگی در حوزۀ کتاب و معماری بتواند جریانی از بازخوانی روشمند ایجاد کند. دیگران هم با همین نگاه روی موارد دیگر یا با نگاههای کاملتری روی همین پدیدههای بررسیشده کار کنند و بشود به جریانی از تولید اندیشه در حوزۀ معماری رسید. من همیشه تا این حد امیدوارم. به این معنا که وقتی یک اثر را میبینم، تخیل میکنم که این کار میتواند یک هسته باشد و گفتوگویی حول آن شکل بگیرد.
تغابنی: در موضوع رابطۀ تئوری و عمل فکر میکنم حرف تئودور آدورنو خیلی به کار ما میآید. او بحثی دارد به نام «اولویت دیالکتیکی ابژه»؛ تئوری را میگیرید و روی شرایط موجود میاندازید، شرایط موجود یک جا از آن بیرون میزند. چون هیچ تئوریای نمیتواند بهطور کامل شرایط موجود را توصیف کند. برای همین آن بیرونزدگیهاست که اهمیت دارد و باید باعث شود که برگردید و تئوری را اصلاح کنید. برای آدورنو این «نااینهمانی» جالب است. میگوید ابژه یا موضوع تفکر یا موضوع نگاهکردن بر تئوری اولویت دارد. شما نام «میدان» را به آن میدهید که برای من جالب است. درهرحال میدان، ابژه یا پدیده اولویت دارد. اما تئوری هم حتماً نگاه از بالایی است که وجود دارد و شما نمیتوانید تئوری را حذف کنید. آدم چیزی را که میداند دیگر نمیتواند، نداند. شما میدانید که در طول تاریخ، این تفکرات اتفاق افتاده است. من در کتاب سعی کردم در حدی از تئوریها بهعنوان روش، استفاده کنم که موردنیاز است. اولویت البته بر مشاهده بود و اینکه وضعیت کنونی چه تحلیلی دارد و هریک از پروژهها در این وضعیت، چگونه توانستهاند در یک زمینۀ معماری پیشروی داشته باشند؟ ارزشی که پروژههای بحثشده در کتاب داشتهاند، پیشروی آنها در معماری بوده و نوری که به چیزی تاباندهاند که کمتر دیده شده است.