داستان در برابر ناداستان
- در این مطلب میخوانید:
داستان و ناداستان ساخته ادبیات انگلیسیزبان
شکافی عظیم بین دنیای کلمات وجود دارد، بر کتابفروشیها، کتابخانهها و جوایز ادبی حک میشود و دنیای کلمات را به داستان و ناداستان تقسیم میکند. کسانی که درصددند بر روی این شکاف پل بزنند، ممکن است اصطلاحات بهکاررفته را رد کنند مثل جف دایر، یا بر سر عناوین کتابهای خودشان مجادله کنند مانند شیلا هتی. آنان که در مقابل این تمایز بایستند یا به آنها حمله میشود که کلاهبردارند و در معرض نقد ناجوانمردانه و تمسخر قرار میگیرند و یا حتی مثل جیمز فرِی در خانۀ خود آزار و اذیت میشوند. اما به گفتۀ الکساندر هِمنِ نویسنده، این شکاف عجیب هیچگاه در زبان مادریاش وجود نداشته است. هِمن میگوید در زبان بوسنیایی هیچ واژهای برای داستان و ناداستان وجود ندارد و هیچ کلمهای برای تمایز بین این دو نیست. این حرف به این معنا نیست که هیچچیز حقیقی یا غیرحقیقی وجود ندارد. فقط به این معناست که متن ادبی بر مبنای رابطهاش با حقیقت یا تخیل تعریف نمیشود. او توضیح میدهد وقتی بوسنیاییها بخواهند تمایز بین داستان و ناداستان را بیان کنند، باید ساختها یا اصطلاحات نامأنوسی را از زبانهای دیگر وام بگیرند. همن میگوید: «بعضی از اهل ادب، فیکشن را به "فیتسیا" (fikcija) تبدیل و تحریف کردهاند، "نفیتسیا" (ne-fikcija) از این هم نامأنوستر است. این تعابیر عصبانیام میکنند، هرگز از آن کلمات استفاده نمیکنم. یک رانندهتاکسی معمولی آنها را درک نمیکند.» حتی کسی هم که بر زبان بوسنیایی مسلط است سرگردان میشود؛ مثل ایرنا ژلوف، مترجم بوسنیایی آثار هِمن. هِمن به یاد میآورد که «وقتی ژلوف روی نسخۀ بوسنیایی کتاب زندگیهای من که به گفتۀ ناشر آمریکایی آثارش، "اولین کتاب غیرداستانی هِمن است"، کار میکرد، نمیدانست چگونه دو اصطلاح داستان و ناداستان را ترجمه کند. ازآنجاکه این دو اصطلاح فقط در صفحۀ تقدیر آمده بود، حذفشان کردیم. اگر قرار باشد قطعات کتابم را توصیف کنم، آنها را "قصههای واقعی" یا "جستارهای شخصی" مینامم.» به نظر هِمن شاید این دستهبندی و تفکیک بین داستان و ناداستان در ادبیات انگلیسی ارتباطی با مذهب داشته باشد. میگوید: «احساس من این است که ارتباط و ارزیابی یک متن ادبی برحسب اینکه آن متن حقیقت داشته باشد یا نه، احتمالاً ریشههای مذهبی و اخلاقی، براساس مذهب پروتستان و اخلاق پیوریتنی دارد. "البته در این زمینه، الگوی راستگویی، کتاب مقدس است کتابهایی که حقیقت را نگویند همیشه مشکوک بودهاند، متون تنها در صورتی مجاز تلقی میشدند که از نظر اخلاقی ثواب داشته و خواندن آنها پاداش به همراه داشته باشد."» هِمن میگوید با زبانهای زیادی آشنا نیست، اما به نظرش «زبان انگلیسی در این زمینه استثناست، و فکر میکنم که تمایز بین داستان و ناداستان در سالهای اخیر بهخصوص در ایالات متحده بدیهی تلقی شده است.» به گفتۀ الکساندر بوسکوویچ، مدرس زبانهای بوسنیایی، کرواتی و صربی در دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک، این زبانها ادبیات داستانی را از زبان روسی گرفتهاند؛ گاهی هم اصطلاحی را به کار میبرند که از زبان فرانسه به عاریت گرفته شده است (belles lettres به معنی قلم هنرمندانه). کلمۀ «فیتسیا» در دهۀ گذشته درزبان بوسنیایی، کرواسی و صربی ظاهر شده، اما هیچ شباهتی با اصطلاح «ناداستان» در انگلیسی ندارد. اصطلاحاتی که برای انگلیسیزبانان ممکن است معنی یکسانی داشته و هیچ تفاوتی با هم نداشته باشند، ممکن است در نظر اسلاوها «سرشار از معنا و پر از تمایزات ظریف» باشد. بوسکوویچ میگوید: «دوگانهای که بسیار قطعی در زبان انگلیسی بین داستان/ ناداستان برقرار میشود، در زبانهای اسلاوی، کدگذاری متفاوتی دارد و ریشه در تاریخ و کشاکش بین ژانرهای مختلف شفاهی و ادبی دارد؛ چیزی که پساساختارگرایی آن را "نوشتار" (writing) مینامد.»