چهار مرحله رشد و تکامل خویشتن

    در این مطلب می‌خوانید:

مراحل خودشناسی از دیدگاه نیچه

نیچه بر این باور بود که پذیرفتن رنج‌ها و دشواری‌ها لازمۀ زندگی کمال‌یافته است و انسان‌ها را ترغیب کرد تا سیر خودشناسی را به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و پرثمرترین جست‌وجوهای وجودی بدانند و آن را در چهار مرحلۀ رشد و تکامل خود شرح داد. خودشناسی نخستین گام به‌سوی درک معنای وجود است؛ لیکن نیچه یادآور می‌شود که مسیر خودیابی مسیری آسان و روشن نیست، بلکه تاریک و اسرارآمیز است. خودکاوی، فرودآمدن مستقیم به دالان وجود، اقدامی رنج‌آور و خطیر است. سفر در این دالان نیازمند آن است که از خود سؤالاتی از این دست بپرسیم:

چه چیز حقیقتاً روح ما را متعالی می‌سازد؟

چه چیز بر ما غلبه می‌یابد و ما را خرسند می‌کند؟

آیا ما توانمندی یا قابلیت حقیقی خود را به کار می‌بندیم یا از روی ناچاری و با آنچه موجود است زندگی می‌کنیم؟

ما با علم به اینکه «که هستیم» زاده نشده‌ایم، بلکه باید خود بشویم. از دیدگاه نیچه خودشدن چیزی است که بی‌وقفه با پای‌ورزی و دگردیسی در ارتباط است. تنها در صورت متحمل‌شدن چالش‌هاست که پیشرفت می‌کنیم. همان‌طور که مارکوس آئورلیوس می‌گوید: «مانع، وسیله است. سختی مانع پیشرفت نیست بلکه خاستگاه آن است.»

سه دگردیسی نیچه

فردریش نیچه در شاهکار خود چنین گفت زرتشت، استعاره‌ای زیبا و عمیق از تکامل انسان ارائه می‌دهد:

«سه دگرديسی جان را بهر شما نام می‌برم: چگونه جان شتر می‌شود و شتر شير و سرانجام، شير كودک.»

نیچه بر این عقیده بود که در چهار مرحلۀ رشد و تکامل خود سه دگردیسی وجود دارد:

  • دگردیسی نخست: از گوسفند به شتر
  • دگردیسی دوم: از شتر به شیر
  • دگردیسی سوم: از شیر به کودک

هریک از این سه دگردیسی تغییر الگوی عظیمی است که آدمی برای رفتن به مرحلۀ بعد باید تجربه‌اش کند.

«دگردیسی سه‌گانۀ نیچه»

دگردیسی نخست: از گوسفند به شتر

ما همچون گوسفند آغاز می‌کنیم و از اینکه بخشی از یک گله هستیم احساس راحتی می‌کنیم، برای دور هم گردآمدن و گم‌شدن در جمعیت، تلاش می‌کنیم تا مورد توجه قرار نگیریم، ناپیدا باشیم و مسیری از پیش تعین‌شده را طی کنیم. گوسفندان از هرگونه مخاطره، پذیرش هرگونه مسئولیتی در قبال خود یا دیگران بیزارند. برای آنانی که در گوسفندبودن به کمال رسیده‌اند، رفتن به مسیری متفاوت به ذهنشان خطور نمی‌کند، اگر چنین کنند به خطر می‌افتند، و چنین کاری نابخردانه و غیرضروری است. برخی از گوسفندبودن خشنودند، اما دیگران رفتار گوسفندانه به کارشان نمی‌آید، ناپیدا و ناشناس‌بودن درخورشان نیست، اصیل به نظر نمی‌رسد. برای آن دیگران، از بقیه جداشدن و رفتن به مسیری متفاوت چیزی است که به زندگی‌شان معنا می‌بخشد و با تلاش برای درآمدن، برای بیشتربودن، آدمی دست‌خوش نخستین دگردیسی می‌شود و ایمنی و راحتی گله را برای بهترشدن، شترشدن رها می‌کند.

دگردیسی دوم: از شتر به شیر

دومین مرحله از چهار مرحلۀ رشد و تکامل خود. شتربودن به معنی بیشتر دیده‌شدن، شناخته‌شده‌تربودن و یافتن مسیری سازنده برای زندگی است. وظیفۀ شتر در زندگی مفید، مطیع و پرکاربودن است. شترها تا جای ممکن روز خود را مملو از تعهدات و مسئولیت‌ها می‌کنند و با باری سنگین بر پشت، مسیر زندگی را می‌پیمایند. شترها بر «شیوۀ زندگی گوسفندانه» فائق می‌آیند تا اعضای مفیدتری برای جامعه شوند، اما مشکل جدید شترها پیداکردن راه‌حلی برای یافتن معناست. شتر در جست‌وجوی زندگی معنا‌دار، خود را بردۀ دیگر انسان‌ها می‌کند. شترها برای جامعه و پذیرش دیگران زندگی می‌کنند، و هیچ‌گاه برای پذیرش خودشان یا برای خودشان زندگی نمی‌كنند. شترها بر این باورند که زندگیِ پرمشقت اصلِ زندگی است، به‌دوش‌کشیدن بار دیگران و زندگی براساس اصول و انتظارت آنها. بااین‌حال بعضی از شترها احساس می‌کنند به بیراهه رفته‌اند و اگر چیزی دگرگون نشود تن یا جانشان فرومی‌پاشد. آنها احتمالاً تلخ‌، ناامید، مطیع و رنجیده می‌شوند. این شترها باید دوباره بر خود فائق آیند تا حتی از این نیز فراتر روند، تا برای شیرشدن، موجودی وحشی، پادشاه‌شدن تلاش کنند، همان‌که چیزی نیست تا در مقابلش سر فرود آورد.

"همان‌طور که گوسفند می‌زیست تا زنده بماند

همان‌طور که شتر می‌زیست تا تبعیت کند

شیر می‌زیست تا بجنگد.

شیر اژدها را کشت، اما این پیروزی شکست او بود.

پیروزی شیر او را در هیچی، در نیستی عمیقی رها می‌کند. تنها نشسته در غار خالی اژدها."

«دگردیسی سه‌گانۀ نیچه»، جاناتان مک هیو

دگردیسی سوم: از شیر به کودک

تقلای شتر در صحرا هیچ‌گاه نمی‌تواند به زندگی معناداری رهنمون شود، اما وقتی شیر درمی‌یابد که در نزاع با همه‌چیز نیز هیچ شادکامی‌ای نیست: برای گریز از احساس «نیستی»، شیر باید کودک شود. در چهارمین مرحلۀ رشد و تکامل خود، کودک قادر است معنای زندگانی خاص خودش را بسازد، تا برای خود زندگی کند، تا درمورد همه‌کس و همه‌چیز کنجکاو باشد، تا خودانگیخته باشد. اگر کودک شویم، می‌توانیم بدون ستیزه‌جویی شیر، بدون باربری شتر و بدون بی‌فایدگی گوسفند زندگی کنیم. محکوم به گذشته و آینده نیستیم. کاملاً در حال زندگی می‌کنیم، مسائلی که بر سر راهمان می‌آید را حل می‌کنیم و در این راه به‌تدریج جهان را برای همۀ بشریت بهتر می‌کنیم. جانِ کودک‌سان اساس شادکامی، سلامتی و بهروزی است. برای کودک، زندگی دیگر تقلا یا نبردی ابدی نیست. کودک‌بودن ما را قادر می‌سازد تا خرسندی یابیم. زندگی جشن است، هدیه‌ای گران‌بها که هرلحظه از روز می‌تواند گشوده شود. آن نیستی، آن «هیچی»‌ای که شیر، شتر و گوسفند را عذاب می‌داد، اکنون لوحی خالی برای خلاقیت ما و منشأ آزادی ماست، اما این‌بار آزادی واقعی. چراکه این امکان وجود دارد که به‌مثابۀ کودک در مسیر کشف دوبارۀ چگونگی بازی، به‌طور کامل بر خود غلبه کنیم، بدانیم واقعاً قادر به چه چیزیم و آنی بشویم که هستیم.

"و این است ای دوستان جست‌وجوی شما!"

«برشی از نقاشی دگردیسی سه‌گانۀ نیچه»، جاناتان مک هیو
دیدگاه کاربران
هنوز دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.
دیدگاه خود را بنویسید: