معرفی کتاب موبی دیک اثر هرمان ملویل

    در این مطلب می‌خوانید:

هرمان ملویل مؤلفِ یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های انگلیسی‌­زبان است. این داستان قلۀ اورستِ ادبیات انگلیسی است: اثری عظیم و فتح‌نشدنی، با نقطۀ اوج سپید و دیریاب همچون دُمِ آن نهنگِ عظیم و سفیدی که در خود رمان می‌­یابیم.

در زمانۀ «کارزارهای نجاتِ نهنگ» در دهۀ هفتاد میلادی، وقتی هنوز پسربچه بودم، با عشق به نهنگ‌­ها بزرگ شدم و بالیدم؛ آن زمان هربار با تماشای فیلم سترگ موبی‌دیک اثر جان هیوستون مبهوت می‌­شدم. شاید چون آن فیلم را در تلویزیون کوچکِ سیاه‌وسفید دیدم چنان بهتی داشتم، اما بااین‌حال کل ماجرای فیلم بغرنج به نظرم می­‌رسید. چهل سال بعد در بندری که سابقاً مختص صید نهنگ بود برای اولین‌بار در طول زندگی‌­ام یک نهنگ دیدم. تا امروز که بارها کتاب ملویل را خوانده‌­ام کماکان مطمئن نیستم که بتوانم به شما بگویم موبی‌دیک اصلاً دربارۀ چیست. بله، این رمان قصۀ «ناخدا اهب» را بازگو می­‌کند، همان کسی که با کشتی‌­اش، پیکود، در جست‌وجوی یک نهنگ سفید در دریاها می‌چرخد؛ نهنگی که یک پای این ناخدا را به نیش کشیده است. اما این رمان نیز تلاشی انحرافی برای درک خود حیوانات است، به‌رغم پایان‌بندیِ تقریباً عبثِ نویسنده پس از 650 صفحه خصوصاً نتیجه­‌گیری‌­اش دربارۀ نهنگ:

"او را درک نکردم، و هرگز نخواهم کرد."

«موبی‌دیک»، آگوستوس برنهام شوت، 1892

سرگذشت هرمان ملویل نویسنده موبی‌دیک

ملویل در 1 آگوست 1819 در منهتن و در مقابل دریا به دنیا آمد. او به‌عنوان یک آموزگار ناموفق، برای شرکت در سفر صیادی نهنگ در نیوبدفورد نام‌نویسی کرد، که بعداً از ثروتمندترین شهرها در آمریکا شد، خصوصاً به‌خاطر کسب‌­وکار مربوط به روغن نهنگ. او یک سال بعد کشتی را ترک کرد، اما در بازگشت به آمریکا به چهره‌­ای دل‌فریب بدل شد و به‌خاطر کتاب­‌های پرحس­‌و­حالش دربارۀ اهالیِ «عجیب و غریب» جزایر مارکیساس مورد استقبال و تحسین قرار گرفت. اما در سال 1849 کارش شدیداً ابهام‌­آمیز می‌شود، و در اکتبرِ همان سال در جست‌وجوی یک منبع الهام به لندن می­‌رود. او در آلونکی کرایه­‌ای اقامت می­‌گزیند و وقتش را به ملاقات با ناشران و می‌­خوارگی می‌­گذراند. یک‌بار که تلوخوران راهی خانه شده بود نهنگ‌­هایی را می‌­بیند که در خیابان آکسفورد شنا می­‌کنند. چنان است که انگار نهنگ­‌ها در حال صید او هستند. ملویل یک ماه بعد و پس از سفر به پاریس، با کتاب جدیدی که به دستش رسیده بود به نیویورک برگشت: فرانکنشتاینِ مری شلی. داستان سرشت منحرف و بلندپروازیِ مهلک بشر در این کتاب برای موبی‌دیک الهام‌­بخش بود. اولین نسخه از موبی‌دیک در 1851 در بریتانیا منتشر شد و عنوانش «نهنگ» بود. این کتاب مدتی بعد در همان سال در آمریکا با عنوان «موبی‌دیک» به چاپ رسید و به‌طرزی رقت‌­بار نتوانست توجهی جلب کند. وقتی ملویل چهل سال بعد درگذشت، او و کتابش دیرزمانی بود که به‌کلی از یادها محو شده بودند.

برشی از نقاشی «موبی‌دیک»، راکول کنت

تاثیر موبی دیک بر مشاهیر

ویرجینیا وولف پس از سه‌بار خواندن کتاب ملویل، غرابتِ نهفته در آن را با بلندی­‌های بادگیر اثر امیلی برونته قیاس کرد، و در سال 1926 در دفتر خاطراتِ خود نوشت که هیچ زندگی­‌نامه‌نویسی باور نمی­‌کند که کارِ وولف ملهم از دیدنِ «بالۀ نهنگی است که در دریایی خالی و وسیع فرامی­‌رود و سر برمی­‌آورد.» وجه ممنوعۀ کتاب موبی‌دیک باعث شده است که الهام­‌بخشِ هنرمندان، نویسندگان، اجراگران و فیلم‌سازان بسیاری باشد؛ از فرانک استلا گرفته تا جکسون پولاک، از لِد زپلین تا لری اندرسن، اورسن ولز، سیلویا پلات، استنلی کوبریک، لین رمزی و سازندگان انیمیشن‌های تام و جری و سیمپسون­‌ها. موبیِ موسیقی‌دان ادعا کرده که از نسل ملویل است (گرچه او نزد من اذعان داشت که چندان اطمینان ندارد که این مسئله از حیث شجره‌­شناختی کاملاً درست باشد اما چنان ادعایی گویای تأثیر و اهمیتِ ملویل است). آدم­‌های زیادی از طیف­‌های مختلف را می‌شناسیم که این کتاب را به‌عنوان یکی از آثار محبوب خود نام برده­‌اند، افرادی همچون باراک اوباما، جویس کارول اوتس، پتی اسمیت، نیل راجرز و باب دیلن (که در سخنرانی‌اش برای دریافت نوبل از عبارات این رمان استفاده کرد.)

«موبی‌دیک»، راکول کنت

فوتوریسم در رمان موبی دیک

آنچه در ابتدا حکایتی قهرمانانه در دریاهای آزاد به نظرم رسیده بود، نهایتاً چیزی بس تاریک‌­تر و بس والاتر از کار درآمد. رازش را دریافتم. این رمان نه‌تنها بسیار مفرح و شدیداً برآشوبنده است، بلکه نقشه­‌ای از دنیای مدرن ترسیم می‌کند، چنان‌که انگار ملویل آینده را زیسته و فقط منتظر ما مانده تا به این نقطه از تاریخ برسیم. رمان ملویل کماکان به‌شکلی بسیار نیرومند در تخیل دوران ما جا خوش کرده و این نکته گویای ادای احترامِ روزگار ما به قوۀ تخیل خودِ ملویل است. آنچه ملویل برای نهنگ­‌ها انجام داد متناظر است با آنچه پیتر بنچلی در رمان آرواره‌­ها با کوسه‌­ها کرده است؛ بازآفرینیِ حیوان به‌عنوان مظهرِ دیگربودگی. ملویل زیباییِ ذاتی نهنگ‌­ها را تجسم می­‌کند و با این کار در شکل‌دادن به فهم ما از حیوانات پیش­‌دستی می­‌کند. امروزه به لطف علم دریافته‌­ایم که نهنگ­‌ها شدیداً ذی­‌شعورند و ساخت خانوادگی­‌شان مادرسالارانه است و رمزهای ارتباطی خاص خود را از طریق ضرب­‌های امواج صوتی بیان می‌کنند. به همین ترتیب تأملات ملویل بر گونۀ بشر نیز کماکان طنین خاص خود را دارد. در روزهای پس از واقعۀ اسفناکِ 11 سپتامبر، ادوارد سعید، نویسندۀ آمریکایی­-فلسطینی، قرار تعقیب اسامه بن لادن از سوی جرج د. بوش را با شور وسواس­‌گون ناخدا اهب برای صید نهنگ سفید قیاس کرد. ساکنان فعلی کاخ سفید را نیز با مأموریت دیوانه‌وار اهب مقایسه می‌کند: تمایل دونالد ترامپ به کشیدنِ دیوار حائل بین مکزیک و آمریکا، که نیل اشتاینبرگ در نشریۀ شیکاگو ساندی تایمز از آن به‌عنوان «سبک‌سریِ غیرضروری، پرهزینه و انتقام‌جویانه» یاد کرده است، به اندازۀ تعقیب جنون­‌آمیزِ نهنگ توسط ناخدا اهب، اقدامی غیرعقلانی است. می‌­توان استعاره­‌های مشابهی را برای ناخدای کشتی متزلزل دولت کنونی انگلستان نیز به کار برد. وقتی کابینۀ نخست‌وزیر اعلام شد، دقیقاً جمله­‌ای از رمان ملویل به یادم آمد:

«چه خدمه­‌ای! شدیداً اهل فرمان‌دادن! طوری که انگار همه­‌شان به‌طور خاص توسط دوزخیان انتخاب شده‌­اند تا به سردسته­‌شان برای انتقام‌جوییِ دیوانه­‌وار از نهنگ سفید کمک کنند.»

«اهب در آخرین تعقیب‌وگریز با موبی‌دیک»، آیزایا وست تابر، 1902

اما این درخششِ هشداردهندۀ رمان موبی‌دیک است که همچنان این اثر را مناسب زمانۀ معاصر می‌­سازد. ملویل در این کتاب انقراض گونه­‌های جانوری و افول وضعیت اقلیمی را پیش‌بینی می‌کند، او سیارۀ غرق­‌شده‌­ای را تصور می­‌کند که در آن یک نهنگ سفید «ستیزه‌جویی‌‌اش را با پرتاب فورانی از کف و آب به سمت آسمان‌­ها» بروز می‌­دهد. و امروزه شاهدیم که صنعت صید نهنگ با تعقیب و پی­‌جوییِ منابع محدودِ طبیعی، مظهر و معرّفِ وضعیتی سیاره‌­ای و عالم‌گیر است. تصادفی نیست که مجموعۀ «استار باکس» نام خود را براساس نخستین دستیار ناخدا در رمان موبی‌دیک، یعنی «استارباک»، انتخاب کرده است. بیست سال پس از درگذشتِ ملویل در سال 1891، نسخه‌­ای از این اثر توسط انتشارات «اوری­من» بدون هیچ ادعایی در لندن چاپ و پخش شد، دی. اچ. لارنس پیش از آنکه اصلاً اصطلاح فوتوریسم [آینده­‌گرایی] باب شده باشد، آن را اثری آینده‌­گرا دانست.

بررسی وجه کوئیر رمان موبی دیک

موبی‌دیک شاید اولین داستان غربی باشد که به نمونه‌­ای از ازدواجِ هم‌­جنس پرداخته است: اسماعیل، راویِ گوشه‌­گیرِ داستان (که به مبهم‌­ترین راوی آغازِ قصه در ادبیات غرب شهره است) با کوئی­‌کوئگ، جزیره­‌نشینِ اقیانوس آرام که سرتاپای خود را خالکوبی کرده، هم‌بستر می‌شود:

«پیشانی‌­اش را فشرد بر پیشانی من، از کمر بغلم کرد، و گفت از حالا ما شریک زندگی همدیگریم.»

سایر صحنه­‌های این داستان نیز شدیداً از عشق هم‌جنس‌گرایانه خبر می­‌دهند: ملوان‌­های قصۀ ملویل دست‌های همدیگر را در لگنی از روغن نهنگ ماساژ می­‌دهند. یکی از فصل­‌ها هم به‌طور کامل به قَلَفه­‌های این دریانوردان اختصاص یافته است (هرچند این صحنه آغشته به حال‌وهوایی نهنگ‌­گون است.) درواقع سراسر این رمان یک‌جور نامۀ عاشقانه (و دریغا یک‌طرفه) به شمار می‌­رود، نامه‌­ای از طرف ملویلِ مجنون به قهرمانِ زندگی‌­اش، ناتانیل هاوثورن. ملویل به او نوشت: «ریشه‌های شمالی‌­ات در روح جنوبی من فرو رفته‌­اند.» مراجع آمریکایی به‌رغم رویارویی با این فاش­گوییِ لجام‌­گسیخته هرگز تمایلی نداشتند که این ایده را بپذیرند که شاید ملویل هم‌جنس‌گرا بوده. و چه‌بسا موجب رنجش ایشان شده باشد که نبوغ جاری در این کتاب را عده­‌ای از نویسندگانِ کوئیرِ بریتانیایی به ایشان گوشزد کردند. «ادوارد مورگان فورستر» و «ویستن هیو آودن» وجه کوئیرِ این رمان را ستودند.

«کوئی­‌کوئگ»، نسخۀ 1902

شخصیت‌های رمان موبی دیک

فیگور جذابِ کوئی‌­بگ در رمان موبی‌دیک یکی از اولین شخصیت­‌های رنگین­‌پوست در قصه­‌های غربی به شمار می­‌رود، و کشتی پیکود نیز حامل خدمه‌­ای چندفرهنگی است و آمریکایی­‌های بومی، آمریکایی­‌های آفریقایی‌­تبار، و آسیایی­‌ها را در بر می­‌گیرد (که این نکته به‌طرزی مهیج در نقاشی‌­های هنرمند سیاه‌پوست آمریکایی، اِلِن گلکر، بازتاب یافته است). این ترکیب­‌بندی بنابه اوضاع آن زمان، استعاره‌­ای است برای یک جمهوری جدید که پیشاپیش در حال تکه­‌پاره‌­شدن است، و تعقیبِ نهنگ سفید در این رمان نیز یک مقایسۀ تلخ و یادآور برخی ایالات آمریکاست که در آن روزگار برده­‌داری را به رسمیت می‌­شناختند. به همین دلیل است که در سال 1952 نویسندۀ اهل ترینیداد «سی­‌ال‌­آر جیمز» گفت که به باور او موبی‌دیک بهترین تصویرپردازی از نومیدی در ادبیات است؛ او در میل ناخدا اهب برای انتقام از نهنگ، کیفرخواستِ ملویل علیه جاه­‌طلبی‌­های امپریالیستی را می‌­بیند. (درواقع مسئلۀ ملویل فقط پای ناخدا نیست که نهنگ گاز گرفته. همان‌طور که کریس مَتیوز [ضمن بازی با معنی ضمنیِ «دیک» به معنی ­آلت] می­‌پرسد: «آیا نباید این رمان را "موبی­ بی_دیک" نامید؟»)

«موبی‌دیک»، راکول کنت

خواندن رمان موبی دیک

وقتی شروع به خواندن رمان کنید کنارگذاشتنش دشوار خواهد بود. من هنوز هم مسحور ملویل هستم: همین زمستانِ امسال در خانه­‌ای قرن هجدهمی در جزیرۀ نانتوکِنت تنها بودم، خانه‌ای که سابقاً ملویل به آن سری زده بود. کم‌کم فکر می‌کردم ملویل دارد از پله‌­ها بالا می‌­آید. شبح او در سالگردش از سمت آتلانتیک برخی وقایع عجیب و غریب را احضار کرد. یک مجموعه‌تمبر یادبود در بزرگ‌داشت موبی‌دیک در جزیرۀ «مَن» (واقع در دریای ایرلند)، که جاشوان و ملوانانِ کشتیِ پیکود را از آنِ خود می‌­داند، به چاپ رسید. و این در حالی است که خانه­‌ای باشکوه در یورکشایر خواستار آن است که استخوان­‌های دزدیده‌شده از تنها نهنگِ یادشده در موبی‌دیک عودت داده شود. اسکلتی که در تالار برتون کنستبل سر هم و بر پا شده بود، و ملویل دربارۀ آرواره‌­هایش جوکی گفته بود: «ارباب خانه [اسکلت نهنگ] مایلند تابی بخورند!» ملویل روحیه‌­ای ستیزه­‌جو و جسور داشت. او گفته بود:

«من یک کتاب کفرآمیز نوشتم، و حس می‌­کنم عینهو یک برّه پاک و بی­‌عیبم.»

دیدگاه کاربران
حسنیه طباطبایی
1401/2/18
به وجوه تازه‌ای از این رمان در فارسی پرداخته شده.
دیدگاه خود را بنویسید: